11

1.6K 220 68
                                    

همینطور که عطر مست کننده ای جیمین رو وارد ریه هاش میکرد یه دستشو روی پاهای پسر به حرکت دراورد و اروم ماساژش داد
با توقف کردن ماشین بدون اینکه جیمین رو از بغلش ازاد کن به نوازشش ادامه داد و کمی بعد لباش رو روی گردن توت فرنگی که سر پاش قرار گرفت بود گذاشت از گردنش تا لاله ای گوشش رو مکای کوچیک میکاشت و مارکای قبلیشو پر رنگ تر میکرد
با شنیدن صدای نامجون و توقف ماشین بدون اینکه اهمیتی به حرفش بده به مک زدن گردن جیمین ادامه داد و حدود پنج دقیقه بد لباشو از گردن سفید پسر جدا کرد
اروم از روی پاهاش کنارش زد و با دیدن دستای کوچیک و سفید جیمین با خنده انگشتاشونو تو همدیگه قفل کرد و همراه خودش از ماشین پیاده اش کرد
نگاه کوتاهی به رستوران جلوشون انداختن ، جای خلوت و زیبای بود
باهمدیگه قدماشونو سمت رستوران گرفتن و واردش شدن
جیمین زیر چشمی به کاپل های که جلوشون قرار داشتن و با لبخند غذاشون رو میخوردن خیره شد بود و با کمی کنجکاوی و حسرت سعی میکرد حرفاشونو گوش بد اما با ازاد شدن دستش از حصار مرد بزرگتر سریع نگاهشو بهش دوخت
تهیونگ بد از ول کردن دست جیمین سمت گارسون حرکت کرد و چیزای کوتاهی در گوشش گفت
پسر جوونی که لباسی سفید و مخصوص رستوران به تن داشت کامل به حرفای مرد گوش می داد و با تعظیم کوتاهی دستش رو سمت یکی از میزای رستوران نشونه گرفت
از این طرف قربان.
ته دوباره سمت جیمین برگشت و با گرفتن دستش سمت گوشه ترین قسمت سالن که گارسون اشاره کرده بود گام برداشتن
جیمین همینطور که همراه مرد کشیده میشد اروم به دستای حبس شده اشون تو همدیگه خیره شد و با یاداوری مرد بزرگتر که کمی پیش گردنش رو مک میزد و خنده ای زیبا و کمیابی کرده بود دستشو بی اختیار روی گردنش کشید و چشماشو بست
نیشخندای زیبا و کشیده ای داشت که همیشه روی لباش نقش میبستن ولی اون خنده ای مستطیلی و کوتاهی که دیده بود با همشون فرق داشت
با رها شدن دستاشون تهیونگ پسر رو روی یکی از صندلیا نشوند و با دراورد کت خودش اونو روی صندلی خودش قرار داد و مقابل صندلی جیمین نشست
همینطور که پاهاش رو روی همدیگه انداخت بود منتظر گارسون موند و با دیدنش که نزدیکشون میشد پاشنه ای پاش رو اروم روی زمین ضرب گرفت
جیمین سرش رو پایین انداخت بود و اروم با انگشتای دستش بازی میکرد ولی با شنیدن صدای گارسون ناخوداگاه سرش سریع بالا اومد
با دیدن پسری قد بلند و خوش اندام که مکث کرده بود و بهش خیره شده بود کمی معذب شد ولی نگاهش رو از چشمای پسر نگرفت
تهیونگ که نگاهش رو به اطراف داد بود با دیدن سکوت طولانی مدتی که برقرار شد بود سرشو سمت گارسون چرخوند ولی با دیدن نگاه خیره ای دو پسر بهمدیگه و گونه های کمی سرخ شده ای جیمین اخم کوتاهی رو پیشونیش نشست و مشتشو روی میز کوبید و نگاه بی حسشو به گارسون داد
پسر ترسیده سمت تهیونگ چرخیده بود و با کمی لکنت عذر خواهی کوتاهی کرد و سرشو پایین انداخت
چی میل دارین تا براتون اماده کنم؟
همینطور که مداد و دفتر دستشو بین انگشتاش فشار میداد صدای سرد مرد تو گوشاش پیچید
معروف ترین و خوشمزه ترین غذاهای رستوران تو برام بیار از همشون میخوام
کنارش یه خرچنگ سوخاری همراه سس مخصوصش رو هم برام بیار
پسر سرشو سریع تکون داد و بد از نوشتن یه چیزای دوباره لب باز کرد:نوشیدنی چی میل دارین؟ ته دوباره سرشو چرخوند و جواب داد
یه بطری شراب داغ همراه یه لیوان اب پرتغال برای پسرکم!
کلمه ای اخرشو محکم و با جدیدت گفت و انگشتای مشت شدشو روی میز باز کرد
اینکه جیمین زیبا بود چیزی کاملن مشهوده بود برای همین مرد گارد سختی در برابر پسر گارسون گرفت بود و سعی نداشت انکارش کن
با رفتن گارسون جیمین نگاه متعجب شو چند لحظه به تهیونگ خشمگین داد و کمی سرشو کج کرد
این همه اعصبانیت بخاطر همین بود؟..
با برگشتن ته سمتش سریع سرشو پایین انداخت و به جای دیگه خیره شد
نیم ساعت گذشت بود بدون هیچ حرف و کوچیک ترین نگاهی
بد از همین مدتی که سپری شد چندین گارسون همراه میز های چرخ داری که غذا های مطنوع و زیادی روشون چیده شده بود سمت میزشون حرکت میکردن
جیمین با چشمای گرد شده اش به غذاها خیره شد و بزاقش رو اهسته قورت داد
این همه غذا بخاطر دو نفر ادم؟
با قرار گرفتن غذاها روی میز یکی از گارسونا سمت تهیونگ چرخید و اهسته لب زد
چیز دیگه از میل ندارین براتون حاضر کنیم؟ته سرش رو تکون داد و با حرکت دادن دو تا انگشتش مرخص شون کرد و بقیه بی هیچ حرفی سریع از میز فاصله گرفتن و رفتن
تهیونگ ظرف خرچنگ سر میز رو سمت خودش کشید و با پر کردن لیوانش از شراب با چشماش به غذاهای جلوی پسر اشاره کرده
چاپ استیکاتو بردار میخوام همشونو بخوری و توی لپات جاشون بدی کوچولو
جیمین با چشمای درشت شده اش به ته خیره شدو سرشو سریع تکون داد نهه..اینا خیلی زیادن من نمیتون... حرفش تموم نشده بود که تهیونگ بی خیال شونه هاش بالا انداخت و به غذاش خیره شد
اینا مشکل خودت نیست؟ و بدون حرف اضافه ای دیگه ای مشغول خوردن غذاش شد
با دستای یخ زده اش چاپ استیک کنارشو برداشت و حالا بی صدا مشغول خوردن غذاهای رو میز بود
از هر چیزی کمی برمیداشت و بخاطر طمع خوبشون دهنشو پرتر میکرد
دستاش رو که کمی کثیف شد بود و بالا اورد اما بد با بی خیالی لیوان ابمیوه اشو و گرفت و کمی ازش خورد
اما اصلا متوجه ای نگاه های خیره و گازهای ریزی که مرد مقابلش گاهی از لباش میگرفت تا خنده هاش رو مخفی کن نبود
ته که با دیدن غذا خوردن پسر اشتهاش رو از دست داد بود کمی از لیوان شرابشو سرکشید و با گذاشتنش رو میز دستمال کنارشو چنگ زد
دور لباش رو اروم تمیز کرد و با تکیه دادن به صندلیش به جیمین خیره شده بود
زمان کوتاه و سریع میگذشت و چشمای تیز بین تهیونگ رو به تصویر رو به روش دعوت میکرد
اما حالا جیمین چشماشو بسته بود و بخاطر خوردن این همه غذا که معمولن نصف و نیمه مونده بود نفس کوتاهی گرفت
چشماشو باز کرد و با دیدن نیشخندی که روی لبای مرد جا خشک کرده و بهش خیره شده کمی معذب شد و سرجاش تکون خورد
سرشو دوباره پایین انداخت و زیر لب جوری که مرد بشنوه بابت غذا تشکر کرد:ممنون تهیونگ شی
ته بخاطر لفظی که جیمین براش به کار برد بود با کمی اخم سمت جلو خم شد و با هشدار لب زد
گفتم چیجوری صدام کن؟
جیمین سرشو بالا اورد و با خیره شدن به چشمای مرد نفس لرزونی گرفت و لب زد:بابت غذا ممنونم ددی
ته بدون هیچ حرف اضافه ای بلند شد و با پوشیدن کت مشکی و مردونه اش قدماشو سمت میز حساب داری برداشت
جیمین هم سریع از جاش بلند شد و با دست کشیدن بین موهای شلخته شدش پشت سر مرد ایستاده و بی هیچ حرفی به جلوش خیره شد
تهیونگ با پرداخت کردن هزینه ای غذاشون برگشت و با دیدن جیمینی که مطیعانه پشت سرش ایستاده بود پوزخند زد و با کمی غرور سمت خروجی حرکت کرد

___________________

بابت کمی طولانی شدن تایم اپ عذرخواهی میکنم.
سرم شلوغ و زیاد وقت نمیکنم به واتپد بیام اما تا جای که بتونم سعی میکنم این تاخیرات رو جبران کنم و کمی مشغولتون کنم💜

𝗩𝗺𝗶𝗻Where stories live. Discover now