Chapter 13

36 8 1
                                    

آرامشی که وی ووشن از آغوش لان وانگجی دریافت میکرد باعث شد به فکر فرو برود و از خودش سوال کند که چرا رابطه‌اش با لان وانگجی تا این حد تیره و تار بوده و هست.

با اندکی فکر کردن تنها به یک نتیجه رسید.
همه چیز به بیست سال پیش وقتی او تنها پانزده سال داشت و برای یک دوره سه ماهه به مقر لان آمده بود تا آموزش ببیند بازمیگشت.

*** شاید دوست داشته باشید که بدونید سن لان وانگجی و وی ووشِن چقدره؟
وی ووشن و لان وانگجی هر دو همسن همدیگه‌ان و با حساب کردن تمام سالهایی که گذشته وی ووشن و لان وانگجی الان هر دو سی و پنج سالشونه و جسمی که وی ووشن داخلش احضار شده (یعنی مو شنگ یو) بیست و پنج سالشه ***

.

[بیست سال قبل - مقر لان]

در فرقه گوسولِن یک استاد کار کشته و مشهور به نام لان چیرن وجود داشت.

لان چیرن همیشه با سه ویژگی حیله‌گری، سرسختی و سختگیری زیاد در تدریس میان مردم و دیگر قبایل تهذیبگری معرفی بود.
برخلاف دو ویژگی اول که باعث میشد بقیه افراد همیشه مرزی را بین خود و لان چیرن حفظ کنند و حتی در خفا از او نفرت داشته باشند، ویژگی سوم باعث میشد که تمامی افراد فرزندانشان را برای آموزش تهذیبگری نزد او بفرستند چرا که سختگیری های لان چیرن همواره تهذیبگران برجسته‌ای را تحویل خانواده‌ها میداد.
نحوه تدریس او به قدری سختگیرانه بود که حتی کسانیکه تا قبل از آموزش نزد او یک جوان بی‌قید و بی‌فایده بودند تبدیل به افرادی نجیب و شریف میشدند و همین تغییرات باعث میشد که بعضی از پدر و مادرها با دیدن فرزندانشان اشک از چشمانشان جاری شود!

هر چند که قرار نبود سختگیری‌های لان چیرن کوچکترین تاثیری بر وی ووشن بگذارد.

در آن سالی که وی ووشن برای آموزش به مقر لان فرستاده شده بود دیگر قبایل نیز تهذیبگران نوجوانشان را برای آموزش به این مقر فرستاده بودند.
هر چند که این تهذیبگران نوجوان قبلاً با یکدیگر ملاقات نکرده بودند اما به دلیل اینکه تقریباً همه آنها از قبایل مشهور بودند یکدیگر را بخاطر نام خاندانشان میشناختند.

اگرچه که وی ووشن نام خاندان جیانگ را با خود بر دوش نمیکشید اما به دلیل اینکه جیانگ مِنگ فیان که رهبر فرقه یونمِنگ جیانگ بود وی ووشن - که پسر صمیمیترین دوستش بود و از دنیا رفته بود - همواره پسر خود معرفی میکرد، وی ووشن در میان دیگر قبایل شناخته شده بود.
البته این نکته هم بی‌تاثیر نبود که تهذیبگرانی که برای آموزش به مقر لان آماده بودند تنها پانزده یا شانزده سال داشتند و این نوجوانان مانند افراد بزرگ قبیله‌شان به لقب و خاندان دیگران اهمیتی نمیدادند و تنها به خوشگذرانی و پیدا کردن دوستان جدید فکر میکردند.

وی ووشن به همراه جیانگ چنگ و دیگر افراد به سمت محلی که برای آموزش تعیین شده بود حرکت میکردند و در این میان وی ووشن به حرف آمد

ᴛʜᴇ ᴜɴᴛᴍᴀᴅᴇ | ᴘᴇʀꜱɪᴀɴ ᴛʀWhere stories live. Discover now