Warning smut !
___
" سعی کن روحمو تصاحب کنی نه بدنمو شوگا"
فشار پنجهی دستاش رو روی گلوی مرد بیشتر کرد و نفس عمیقی از زیر گردنش درحالی که چشماش بسته بود ،کشید.
شوگا با احساس خفگی که همراهش بود دستش رو از پشت کمر جسم خوابیده روش، گره زد. انگشتای بلندش رو از کمر شلوارش رد کرد.
پسر بلخره دستش رو از روی گلوش برداشت و دوباره نشست روی پایین تنهی یونگی.با دکمهی لباسای زندانیش که به رنگ نارنجی بود بازی کرد و سه تای اولش رو به اهستگی باز کرد.
"از اینکه میتونی برجستگی باسن کیتی رو روی دیکت حس کنی،خوشت میاد؟"
یونگی اما بدون جواب دادن به پسر گردنش رو گرفت و کشید پایین تا بوسهای دیگه رو شروع کنه که باعثش نیشخندای زهر دارش بود.
تیکه گوشت خیس و نرم بین لباش رو محکم گاز گرفت به اندازهای ک حرص و طمع تَهه دلش خالی بشه.جیمین با همکاری خوبش توی این بوسه، دکمههای لباس مرد رو از تنش پاره کرد و بلخره اون بدن نرمی رو که زخمای بزرگ و کوچیکش با تتو کاور شده بود رو لمس کرد.
"بیا با من بریم؟هوم؟بریم یه جهنم جدید بسازیم؟"
کیتی متعجب حرکت قوص کمرش روی بدن شوگا رو متوقف کرد و چشماش رو باز کرد.
بوسه رو قطع کرد و خیره به چشماش موند.
نمیدونست دنبال چی میگشت توش؟اینکه مرد داره باهاش شوخی میکنه یا اعتمادی که هنوز بهش نداشت؟"چرا؟"
دستان کشیدش رو سمت کمربند اون نگهبان برد و باز کرد.
کمر شلوارش رو بین دستانش گرفت."شاید چون اینی ک زیرت داغ کرده، ازت خوشش میاد؟"
جیمین یکدفعه بلند خندید و یقهی مرد رو نزدیک صورت خودش کشید.
چشمای خمارش رو بست و سرش رو روی شونهی گذاشت و اجازه داد مرد با دستایی که تعریفاش شنیدی و وسوسه انگیز بود هر کاری که میخواد باهاش بکنه." ولی من دیگه اون شیطان قبلی نیستم"
شوگا شلوار تنگش رو با لباس زیر تنش از کمر باریکش پایین کشید.
انگشتان بلندش رو از بالای خط باسن پسر به پایین مالید و سرش رو کمی کج کرد سمت لالهی گوشس تا صدای بمش تیغی روی شهوت درونش بکشه." اما تو هنوزم میتونی از اون شیطان قدیمی یه ساید جدید بسازی، مهم اینه من از خود تو خوشم میاد، نه کیتی گنگ"
با احساس انگشتانی که سوراخش رو به بازی میداد و کاری میکرد تشنهی چیزی درون خودش بشه، چشم بسته بلند آهی کشید کنار گوش مرد.
زانوهاش رو کمی خم کرد کنار بدن یونگیو کمرش رو قوص داد.
" پس تو داری میگی که الان بخاطر من، اینجایی؟منظورت اینه من برات مهمم؟"
YOU ARE READING
𝐀𝐛𝐬𝐜𝐨𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐍𝐮𝐦𝐞𝐫 𝟖 | Yoonmin
Fanfiction『 فـراری شـماره هشـت 』 | •Yoonmin ،Yeonbin | •completed✔ | •criminal ,harsh ,smut شوگا قاتلی که تو زندان آلاسکا گرفتار شده. واقعا گرفتار نشده اون فقط قلبش گرفتار نگهبان توش شده که براش کلکسیون عروسک هارو درست کرده و میخواد که نشونش بده. - "اِس ملقب...