"part - 4 "

801 155 41
                                    


'

پسر دستی به پرونده‌ی بسته‌ی جلوش کشید و بازش کرد.
خط به خطش رو زیر لب آروم زمزمه کرد و متوجه یک چیز عجیبی که متعحبش کرد شد اما صداش رو در نیاورد.
به آرومی سرش رو بالا آورد.

داشت تمام سعیش رو میکرد خونسرد باشه در بازجویی کردن این مرد
که پوستش همرنگ گچ دیوار و موهاش بی شباهت به رنگ پرهای کلاغ بود
اگر دهن به دهن میشد معلوم نبود تا کِی قراره ادامه داشته باشه...!

_مین یونگی. بیست و هشت ساله متولد دگو.
_دلیل موجهت برای این همه قتل چیه-شوگا؟

نیک نیم مرد روبه روش رو با مکث کوتاه زمزمه کرد و دوباره به خوندن جرایم ثبت شده‌ی تو پرونده ادامه داد.

+دلیل-
_وایسا.
_بزار دو بخشش کنیم چطوره؟ اول دلیل قتلایی ک توی این آشغال دونی انجام دادی رو بگو بعد به بقیش میرسم شخصا.

شوگا از رفتار پسر عصبی روبه روش ک سعی میکرد نشون نده حاضره خونش رو توی شیشه بکنه بلند خندید و زیر بینیش رو با لبه انگشت اشارش خاروند.

و وقتی شروع به حرف زدن کرد از اونور صداش برای هدست توی گوش آقای کیم پخش شد.

+دلیل؟-دلیل ندارم.برای هر کاری نیاز به دلیل نیست.کافیه اونو انجام بدی تا ببینی چه لذتی به روحت میده.

جیمین نیشخندی زد و با کج شدن یهویی دوباره گردنش متوجه شد تیک عصبیش میخواست خودشو نشون بده.

_باشه اما بلخره ک از زیر زبونت میکشم بیرون.
+زیر زبونم؟

شوگا دهانش رو باز کرد و زبونش رو بیرون آورد و با دستای بهم قفل شدش به پیرسینگ وسط زبونش اشاره کرد.

+هیچی نیست. ولی یه چیزی دارم ک توی خیلی کارا بدردخورده. تو میدونی این کاربرد اصلیش چیه؟

جیمین ک متوجه منظور پسر شد و دید قرار نیست دست برداره از چرندیات گوییش تصمیم گرفت خودشم باهاش بازی کنه.
تا برنده باشه.
و بلخره قبول کنه که خیلی وقته وارد بازیه این مرد شده.
و حتی یک لحظه‌ام به این فکر نکرد که شاید این یه "بازی"نیست و بلکه یه" تله‌س"

از روی صندلی بلند شد و سمت مرد نیم خیز شد.
دستی به موهای مشکی پرکلاغیش کشید و موهای ریخته شده روی چشماش رو بالا داد و متوجه یه زخم عمیقی ک جای گذاری شده بود کنار چشم مرد شد.

_ نه نمیدونم.اما شاید بتونی بهم نشون بدرد چه کاری میخوره. میتونی؟

شوگا سر تکون داد و چشماش رو کوتاه بست و باز کرد.
یکدفعه دستش رو پایین اورد و دهنش رو بست و گذاشت پسر کوچیکتر هرچقدر میخواد موهاش رو بین مشتش فشار بده و بکشه.

از کسالت چشماش رو خمار مانند بست و جواب داد.

+میتونم نشونت بدم اما مواظب باش تو چاه من نیافتی وگرنه-

𝐀𝐛𝐬𝐜𝐨𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐍𝐮𝐦𝐞𝐫 𝟖 | YoonminTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang