Part 9

237 70 5
                                    

جیمینی هیونگ💕:سلام

You:سلام بلا
چطور مطوری

جیمینی هیونگ💕: جونگکوک؟
من خوبم تو چطوری

You:من هیونگشم بچه
و اون هم خوبه
تو جیمینی درسته؟

جیمینی هیونگ💕:ام بله؟

You:من پدرشوهرتم پسرم

5 minutes later...

You: جیمین هیونگ!
تو اول پیام دادی🤩
یونگی هیونگ گوشیم رو گرفته بود

جیمینی هیونگ💕:سلام جونگکوکی
اوم اره
بنظر صمیمی میاید

You:اوه البته
یونگی،هیونگ مورد علاقه منه
اون مثل یک گربه ی نرمالو و خواب‌آلود کیوته

جیمینی هیونگ💕:اوه
پس هیونگ مورد علاقه‌اته

You:اره اون خیلی خوبه

5 minutes later

You:هیونگ؟
رفتی؟

جیمینی هیونگ💕:نه هاها
پس اون هیونگ مورد علاقته

You:اره؟

جیمینی هیونگ💕:این خوبه

A few moments later...

جیمینی هیونگ💕:پس اون هیونگ مورد علاقته

You:جیمینی هیونگ؟

جیمینی هیونگ💕:آم
بله؟

You:تو الان به یونگی هیونگ حسودی کردی ؟

جیمینی هیونگ💕:اوه چی ؟
نه هاهاها
کی اینو گفته
معلومه که نه

You:👀
بهرحال یادته که گفتم قراره بیام سئول؟

جیمینی هیونگ💕:اره..

You:میخوام ببینمت:((

جیمینی هیونگ💕:من..
فکر نمیکنم این ایده خوبی باشه
من واقعا توی دنیای واقعی اونقدرا خوب نیستم

You: :(((
هیونگ اگه مشکل اینه
من قول میدم همه ی تورو دوست دارم
فرقی نمیکنه مجازی یا حضوری
اما اگه تو نمیخوای منو ببینی...
خب مشکلی نداره من درکت میکنم

جیمینی هیونگ💕:نه نه نه خدای من جونگکوکی
واقعا اینطور نیست
من از وقتی که یادمه با آدم ها نمیتونستم ارتباط برقرار کنم
فقط استرس دارم که ببینمت و نا امیدت کنم...

You:خب:(
باشه مشکلی نیست...

جیمینی هیونگ💕:یاااا
ازم ناراحت نبااش
خیله خبب بیا ببینمت لعنت بهش!

Batwoman|Kookmin ChatstoryWo Geschichten leben. Entdecke jetzt