2

1K 169 49
                                    

صبح با بادی که تو اتاق وزید از خواب بیدار شدم ،بعد از رفتن به دستشویی لباس هام رو عوض کردم و پیژامه هام رو تا کردم و روی تخت گذاشتم ، بعد از پایین اومدن از پله ها به آشپزخانه رفتم تا صبحانه ای درست کنم ،
مربا های مختلفی که توی ظرف های شیشه ای بودن رو گذاشتم پنیر ها ،کره ها ،بخاطر اینکه نمیدونم وب دوست داره از همه چی تقریبا گذاشتم ،بعد از کنترل کردن چایی به اتاق تهیونگ راه افتادم ،بخاطر وجود ،فرمون های تازه اش معلومه که هنوز خوابیده .

پله ها رو بالا رفتم و جلوی در اتاقش ایستادم بعد از تِقی که زدم وارد اتاق شدم ،اوه اون تقریبا پاهاش از تخت بیرون اومده بود بخاطر قد بلندش و لخت خوابیده بود، یعنی نیمه لخت شلوار داشت ولی لخت بود دیگه ،اهمی کردم و صداش کردم .

+ دلتا ،صبحانه آماده کردم زود بیدار شین داره دیرتون میشه .

-امم باشه تو برو منم میام

بعد از این حرفش میخواستم برم پایین ولی یادم افتاد که کرمم رو نزدم زود به اتاقم رفتم و ساکم بیرون آوردم و اینبار مقدار زیادی رو به گردن و مچ هام زدم ،بعد یه نگاهی به آینه انداختم و موهام رو مرتب کردم .

زودتر از تهیونگ به پایین رسیدم و نگاهی به چای انداختم بعد از اینکه مطمئن شدم دم شده روی میز گذاشتم ، که اون هنگام تهیونگ اومد.

یکم بهم نزدیک شد و سرش رو جلو آود و نفش عمیقی کشید ، ناخواسته فرمون هام رو آزاد کردم که دیدم چشم های دلتا سبز پرنگتری شد لرزی کردم و با لکنت گفتم :

+ بشینید چای سرد میشه

هومی کشید و روی صندلی نشست منم رو بروی اش نشستم و با شروع کردن اون منم شروع کردم

- هوم انگار آشپزیت خوبه جونگکوک هوم

+ اره مامانم بهم همه جوز غذا رو یاد داده

- خوبه میخوام دستپختت رو امتحان کنم

+ شب غذای خوبی آماده میکنم دلتا

بعد از اتمام صبحانه تهیونگ به مقصد مار خونه رو ترک کرد قبل از رفتنش کلی تنبیهم کرد تا در رو برای هیچکس باز نکنم یا کار های خطرناکی نکنم منم بعد از مطمئن کردنش‌ بدرقه اش کردم .

حالا رو بروی سالن ایستادم و فکر میکنم یه تمیزی عمیق برای خونه لازمه ،با اینکه همه جا خوب و مرتبه ولی میتونم لایه ای از گرد و خاک رو روی همه اشیاء ها ببینم.

توی خونه دنبال صابون برای تمیز کردن خونه گشتم ولی پیدا نکردم فکر هم نمی کنم تهیونگ خونه رو تمیز کنه واسه همین نبودش منطقیه .

از آشپزخانه یکم سرکه و آب لیمو برداشتم و با آب قاطی کردم ،با این مواد کل خونه رو از اول تا آخر تمیزش کردم همه حا از تمیزی برق میزد ،مفتخر از کار خودم به طرف حموم راه افتادم ،نزدیک به اومدن تهیونگ بود ، نیم خوام کنار اون بوی بد یا عرقی باشم .

The Pain Of Green EyesWhere stories live. Discover now