3-🥀

302 65 179
                                    

بخشم سوم: امگای‌من›سرنوشت‌تو‌آن‌است‌‌که‌محبوب‌من‌باشیو‌هرگز‌ازاین‌سرنوشت‌گریزت‌نخواهد‌بود•••

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بخشم سوم: امگای‌من
سرنوشت‌تو‌آن‌است‌‌که‌محبوب‌من‌باشی
و‌هرگز‌ازاین‌سرنوشت‌گریزت‌نخواهد‌بود
•••

بالاخره توانست پسرک محبوبش را آرام کند
سرش را میان دستانش گرفته، پرسید: ژان چی شده؟

نگاه مقابلش با غم آمیخته بود: من گم شدم...درون خودم...درونِ...نمیدونم...نمیدونم چی...چی درسته و چی...اشتـ...اشتباه...
من...من...

ووک‌ترسیده نگاهش کرد: بگو چی شده؟
+یعنی تموم مدت...اشتباه...من...من...پدر هام...اونا...اونا میخواستن...میخواستن من...من خوشبخت شم...من...من چیکار باید بکنم...من چیکار کردم؟
صورت ژان در دستان امگای مقابلش قرار گرفت: ژان...
+من...من الان...چرا الان باید اونو پیدا کنم...من...
ووک: چیو؟
+اون دیسک....ووک پدر هام اونجا بودند، پاپام...

فلش بک»»»

به رفتن شاهزاده چشم دوخت: متاسفم اما نمیتونم همراهیت کنم...

قدمی به جلو نهاد که با نشستن قدم او روی زمین، زمین زیر پایش، پارکت چوبی صدای عجیبی داد
شیائو با اخمی که چهره‌اش را برانگیخته بود، روی زمین زانو زد
تقه‌ای به پارکت و اما صدای خالی بودن
از محفظه های اطراف آن مستطیل شکل به دربی مخفی درون مغزش نشست
بی‌درنگ ناخون های بلندش را اطراف او فرو کردهـ...

+خدای من...

تخته چوب را برداشت
زیر آن جعبه‌ای چوبی و قدیمی نهادینه گشته بود
بی‌تامل دستان ظریف‌خود را درون محفظه برد، گرد و خاک و تار عنکبوت خبر از قدمت آن جعبه‌ی قهوه‌ای رنگ میداد

+یعنی چی میتونه باشه

آن مکعب مستطیل را مقابل لب هایش برده، با بازدم نفس‌اش گرد روی آن را پاک کرد

آن مکعب مستطیل را مقابل لب هایش برده، با بازدم نفس‌اش گرد روی آن را پاک کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
مَن‌ْخُـوبَـــ‌شِکَستَم‌ــمْ ...|... I AM brOKenWhere stories live. Discover now