از دید تهیونگ:
بعد اتفاقای امروز نیاز شدیدی به الکل برای فراموشی داشت و چی بهتر از این دورهمی که نامجون ترتیب داده بود پس به عنوان اولین نفر بعد از نامجون وارد پشت بوم شد وباوسایل زیادی که نامجون با خودش به پشت بوم آورده مواجه شد البته که ی شب خوب براشون ترتیب داده بود اما از نظر تهیونگ اون فقط با جیمین بود که شبش خوب میشد...بعد از گذشت چند دقیقه تقریبا همه اومده بودن و جیمین و بین خودش و کوک و بعد از اون هوسوک و جین و نامجون نشسته بودن و با اومدن آخرین نفر که یونگی بود و کنارش نشست نامجون شروع کرد:
ن:خب بچها امشب این دورهمی رو ترتیب دادم چون ممکنه از فردا یا پس فردا ی تایمی از هم دور باشیم چون میدونید که این دوره استراحت قبل از کنسرته و خب پیشنهاد میکنم خوب ریلکس کنید که حسابی اماده بشین حالا یا باهم یا جدا..بعد از گفتن حرفش سوجویی که باز کرده بود از قبل و برای همه ریخته بود رو بالا گرفت و بقیه هم به تبعیت از اون به سلامتی موفقیت ایندشون نوشیدن اما اون تازه اول شب بود بعد از اون تا دوساعت پشت سرهم نوشیدن و اما بیشتر از همه تهیونگ که حتی از دستش در رفته بود شات چندمه اما خوب میدونست میل عجیبی به بو کردن گردن شیری رنگ جیمین داره و خب کی میتونست جلوشو بگیره وقتی سرشو برد جلو دقیقا زیر گلوی جیمین وجیمینی که خودشم در اثر نوشیدن زیاد سست شده بود و فقط به این حرکت تهیونگ میخندید که جای جای گردنشو با دماغش لمس و بو میکنه..
بعد از گذشت چند دقیقه که هرکسی مشغول گفت و گویی بود همه با جیغ کوتاه جیمین به سمتشون برگشتن و یونگی سریع تهیونگ رو کنار کشید که با این کارش گردن جیمین که در اثر گاز تهیونگ قرمز و خیس بود پیدا شد و این باعث شد یونگی حتی نفهمه کی و چطور دست روی ته بلند کرد..
و اما تهیونگ که بعد از اون سیلی کمی هشیار تر شده بود براق به چشمای یونگی نگاه کرد و با پوزخندی که با لحن کشیدش در اثر مستی تضاد داشت گفت:هیونگگگ چیشدددد نکنهههه برای گاز گرفتننن جیمینیمممم باید ازتوووو اجازه بگیرمممم هوممممم!
یونگی که از شدت عصبانیتش کم نشده و بود و چه بسا بیشتر هم شده بود از اون میم مالکیت مشتی روی میز کوبید و برای جلوگیری از اتفاقایی که نمیشد توضیحشون داد به سرعت جمعو ترک کرد..
بعد از رفتن یونگی هوسوک که دید بیشتر ادامه دادن ته به نفع شون نیست سریع بلندش کرد و به اتاقش برد و به سرعت دوش آب یخو باز کرد و تهیونگو زیر دوش برد تا کمی به خودش بیاد و حداقل حرف نا مربوطی نزنه و بعد از گذشت چند دقیقه موفق شد تهیونگی که حالا بی حال شده بود رو به تخت برسونه و بعد از خشک کردن موهاش اون رو بخوابونه ..
(هشدار:اسمات)
از دیدن جیمین:
بعد از رفتن اعضا جیمین و کوک هم باهم بلند شدن درحالی که به هم تکیه داده بودن تا پخش زمین نشن و به اتاقاشون برن اما در نهایت جفتشون جلوی در اتاق کوک بودن..
جیم:ههههه اینجا که اتاقه توهه یعنی منم بیام پیش تو..و بعد با نگاهی شیطون و خمار به کوک خیره شد که کوک با انگشت اشاره به پیشونیش فشار آورد و دورش کرد با خنده گفت:یااااا ذهن منحرفتو جمع کنننن..
بعد در حالی که به سختی روی پاهاشون وایساده بودن و میخندیدن وارد اتاق نیمه تاریک کوک شدن وخودشونو روی تخت انداختن..چند دقیقه همینجوری بی صدا بودن که یهویی جیمین سرشو بلند کرد و خودشو نزدیک کوک کشید و با لحن کشدارش که نشون میداد هنوز کاملا مسته گفت:یااااا تو امروز اولین بوسهههه منووو دزدیدییییی اما اون اصلا خوب نبوددددد این قبول نیستتتت..بعد در حالی که لباشو جلو داده بود چشمای بستشو باز و با لوس ترین حالت به کوک نگاه کرد اما کوک دیگه نمیخندید و با نگاهی خمار زُل زده به لبای تو پر و خیس جیمین که حالا حتی جلو هم اومده بود و تو ذهنش فقط ی کلمه تکرار میشد گازش بگیر..گازش بگیر..گازش....
هنوز کلمه تو ذهنش کامل نشده بود که با خشونت سر جیمینو کشید و محکم اون دوتا پاستیل خیسو تو دهنش کشید و شروع کردن به مکیدن و گاز گرفتن بدون هیچ وقفه ای انقدر این کارو ادامه داد که طعم خون و با جیغ کوتاه جیمین یکی شد و مجبور شد برای ثانیه ای چشماشو باز و متوقف بشه اما با باز شدن چشمش و دیدن اون دوتا چشم خمارو و لبای قرمز شده و خیس نتونست طاقت بیاره و دوباره شروع کرد اما این بار جیمین هم همراهی میکرد و لبای باریک کوک رو بین لبای خودش میگرفت و محکم مک میزد و همزمان دستشو برد بین موهای کوک خودشون روی اون کشید که با برخورد دیک هاشون باهم جیمین نتونست تحمل کنه و بین بوسشون ناله ی بلندی کرد که کوک رو حریص تر کرد تو ی لحظه جاشونو عوض کرد و همونطور که زبونشو تو دهن جیمین میچرخوند دستاشو پایین تر برد پاهای جیمین رو از هم باز کرد با وقفه ی یک ثانیه ای لباشو جدا و بین پاهای جیمین قرار گرفت و دوباره با عطش به لبای جیمین حمله کرد و بعد از چند دقیقه سراغ گردنش رفت که با دیدن اون قرمزی کوچیک انگار حرصش گرفته باشه محکم و بی ملاحظه گاز گرفت و مکید تا اون اثرو پاک کنه و با این کار ناله جیمین به جیغ تبدیل شد و کوک مجبور شد برای آروم شدن صداش دوباره سمت لباش بره اما این بار جیمین زودتر سرشو جدا و توی گردن کوک فرو کرد و پشت سرهم میبوسید و لیس میزد و با این کار کوک رو که با دستاش خودش رو نگهداشته بود تا کامل روی جیمین نیوفته سست میکرد اما بیکار ننشست و کوک هم پایین تر و به سمت ترقوه های برجستش با اون پوست شیری رنگ دست نخورش رفت و بعد از مطمئن شدن از کبود شدنش سرشو بلند کرد و به اثر خودش و صورت قرمزه شده از شهوت جیمین و لبای بازش که ناله های بیتابی ازش بیرون میومد نگاه کرد..شده بود مثل تشنه ای که تازه به آب رسیده و با هربار دیدن این تصویر چیز بیشتری میخواست و همین باعث شد دستشو به لبه های لباس جیمین بگیره و سریع به سمت با بکشتش و حتی بعد از اون وقت تلف نکرد و سریع سراق نیپلای صورتی رنگ جیمینی رفت که حالا نیمه برهنه تو بغلش یا در واقع زیرش بود،حتی فکر کردن به بدن زیرش باعث سفت شدنش میشد پس وقفه ای در کار نبود و هر لحظه ی گوشه از بدن جیمین بود که زیر دندون و لبای کوک گرفته میشد و و در نهایت بوسیده میشد و جیمینی که نمیدونست دقیقا باید چیکار کنه از طرفی مستی و از طرفی شهوت بیدار شده تو وجودش اونو از پا در آورده بود و کاری جز ناله و گاهی چنگ زدن به موهای کوک ازش برنمیومد که با مک محکمی که کوک به خط پایین شکمش زد قوسی به کمرش داد و این کارش باعث شد دیک سفت شدش درست زیر گلوی کوک بخوره و اون واقعا برای جیمین زیاد بود جوری که میتونست با انجام دوباره این کار بیاد اما کوک که متوجه اوضاع جیمین شد به تخت پینش کرد با چشمای خمارش زل زد به چشمای نیمه باز جیمین آروم دستشو کشید روی دیکش و تا پایین ادامه داد و در نهایت چنگ محکمی زد که ناله از درد و لذت جیمین درآمد و بعد از انجام دوباره این کار کمی از جیمین فاصله گرفت تا لباسشو در بیاره که جیمین به سرعت نشست و به سمت عقب هولش داد تا رو تخت بخوابه و همزمان دستشو از گردن کوک آروم و با نوازش کشید تا روی دیکش و همونجا دستشو نگهداشت و شروع کرد به مالیدنش تا برای اولین بار ناله کوک بشنوه و البته که موفق شد ناله بم و سنگین کوک با دومین حرکتش سکوت اتاق شکست چیزایی که برای جیمین تازگی داشت ولی در عین حال احساس غریبی نداشت..بدن مست و تحریک شدش زیاد اجازه فکر به موضوعی جز ادامه داد با کوک رو نمیداد..بعد از خوابوندم کوک روی تخت دونه دونه لباساشو در اورد و بعد از بوسه ای خیس بهدیک نسبتا بزرگ کوک خودشو بالا کشید و بوسه ای رو با کوک شروع کرد اما این بار دوباره نوبت کوک بود که با عوض کردن جاهاشون از شر بقیه لباس های جیمین راحت بشه و کوک کوچولوش رو بیشتر از این منتظر نزاره پس سریع شلوار و لباس زیر جیمین رو در آورد و با دیدن پاهای سفید و بوتی گرد و دیک کوچولوش بار دیگه طاقتشو از دست داد و بوسه و گاز گرفتن اون بدن بلوری رو از سر گرفت و ناله های از سر درد و لذت جیمین بار دیگه بلند شد اما این بار زیاد طول نکشید چون دیگه تحمل درد دیکش رو نداشت و جیمین رو روی شکم خوابوند و بعد از خیس کردن انگشتای بلندش یکی از اونارو همراه با بوسه ای به کتف جیمین به زور واردش کرد که این بار جیغ جیمین از درد کشیده شدن و باز شدن دیواره های بوتیش با انگشت نیمه خشک کوک بلند شدجیغی که به لطف دستای جانگکوک پشت سر جیمین تو بالشت خفه میشد و بعد از اون انگشت دوم که با وارد شدنش جیمین سعی کرد از جاش بلند بشه حالا حس میکرد درد شهوت وجودشو کمرنگ تر کرده و اصلا دوست نداشت ادامه بده اما کوک حرکتشو ادامه میداد تا دیواره هاش کمی باز بشه البته که کافی نبود اما دیگه تحمل ادامه دادن هم نداشت بعد ازخیس کردن دیکش با تف سریع اون رو پشت جیمین قرار داد و کمی به جلو خم شد که حرکتش مساوی شد با ناله های بلند از درد جیمین و خواهش هاش برای ادامه ندادن اما کوک کاملا کنترلشو از دست داده بود و داشت تمام سعیشو برای وارد شدن میکرد و حالا کمی از دیکش اون حفره داغو لمس کرده بود و بی تاب بود که همون لحظه نگاهش به نمیرخ گریون جیمین افتاد و تمام حسش پرید و به خودش اومد یهویی دیکشو بیرون کشید که باعث درد بیشتر جیمین شد اما بعد بلافاصله سعی کرد با بوسه های خیسش و معذرت خواهی ارومش کنه که تو کارش موفق هم شد و انقدر کارش رو ادامه داد که سفت شدنشو حس کرد ودوباره به حالت قبل و نیاز قبلش برگشت با این تفاوت که مردمک چشماش ترس رو هم همراه با شهوت فریاد میزدن اما این بار کوک جیمین رو به پهلو خوابوند و از پشت بهش چسبید و دیکشو بین خط بوتی جیم قرار داد و بعد از خیس کردنش بدون وارد کردن دیکش سعی کرد فعلا به همین راضی باشه و بعد با دست چپش شروع به هندجاب برای جیمین کرد تا حواسش از کار خودش پرت بشه بعد از چند دقیقه آروم سعی کرد واردش بشه که این بار هم با لرزش جیمین بیخیال شد و انقدر ادامه داد تا باهم به اوج رسیدن و بعد از اون حتی هیچکدوم متوجه اطراف نبودن و از شدت خستگی و اثرات مستی تو همون حالت بیهوش شدن..💜سلاااااااامممممم لوتوس صحبت میکنه..💜
ببشیدددد برای این تاخیر خیلی طولانی😭
راستش این مدت به این فکر کردم که ایدم خوب نیست و داستان خوب پیش نمیره و ی جورایی دلسرد شدم و هستم اما خب فعلا برگشتم ببینم چی میشه امیدوارم ضعف هاشو ببخشید 🥲💜
YOU ARE READING
Be For Me
Fanfiction========================== بهترین دوستی دیگر انتخابش دوست من بودن نیست بهترین تکیه گاهیی که دوست دارد همیشگی باشد و درنهایت کسی که نمیدانم عنوان بهترین دوست را دهم به اویا یاور اما هرچه که هست اون نیز میخواهد باشد باشد تا به اخر.اما من،من انتخابم چ...