15th chapter彡

3.3K 760 429
                                    

دینگ دونگ
بده ووت! ʕ •ᴥ•ʔ

❃.✮:▹ ◃:✮.❃

❃

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

♬♩♪♩ ♩♪♩♬

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

♬♩♪♩ ♩♪♩♬

با نزدیک شدن تهیونگ به میز اون چهار نفر، صدا خنده هاشون پایین اومد و دست از مرور کردن خاطره های دبیرستانشون برداشتن
جیمین و جی هوپ نگاهی پدرانه به تهیونگ که در حال گذاشتن سفارش هاشون روی میز بود، انداختند و بعد از رد و بدل کردن نگاهی با هم لبخندی زدن

جونگکوک متعجب از رفتار عجیب اون دوتا پسر به باریستای جوان نگاهی کرد و کمی چشماش رو ریز کرد

+این پسر چقدر آشناست

ریوجین که کنار جونگکوک نشسته بود، متوجه زمزمه اون پسر نشد و به خیال اینکه مخاطبش خودش بوده، روی پسر کناری خم شد و پرسید

-چیزی گفتی اوپا؟

تهیونگ در حین کوبوندن آخرین سفارش روی میز نگاه سنگینی به اون دوتا انداخت.
طوری که دختر بیچاره از کارش خجالت کشید و سریع خودش رو جمع و جور کرد...

ᴍʏ ᴄʀᴜꜱʜ ɪꜱ ᴀ ʀᴇᴀʟ ꜱᴛᴜᴘɪᴅ! Where stories live. Discover now