𝓟𝓪𝓻𝓽6

2.4K 501 101
                                    

جین مشت آبی روی نامجون پاشید و باعث شد پای نامجون از روی تخته سنگ لیز بخوره و داخل آب بیوفته!

جین خندید و نامجون نیشخندی زد!

:که این طور...پس خودت خواستی!

نامجون بلند شد و دنبال جین دوید و تا خیسش کنه و جیمین و یونگی هم مشغول چیدن زیر انداز و خوراکی ها بودن.

جونگکوک روی چمن ها کنار ماشین نامجون نشسته بود و تهیونگ از زیر صندلی بیرون نمیومد!

_ته نمیخوای بیای بيرون؟

با نشنیدن صدایی از تهیونگ شانسش و دوباره امتحان کرد.

_اینجا پر سنجابه ها...

با دیدن چشم های براق و درشت یونتان لبخندی زد و دستش و برای بلند کردن هیبرید مورد علاقش دراز کرد.

یونتان به ارومی سمت دست ها بزرگ جونگکوک رفت و با بلند شدنش نگاهش و به دور و بر داد و با دیدن جیمین ناله ارومی کرد که باعث شد جونگکوک مسیرش و عوض کنه!

•••

جونگکوک کنار آب نشسته بود و یونتان توی آب بالا پایین می‌پرید!

یونتان با دیدن ماهی بزرگی تو آب ترسید و یک دفعه به تهیونگ تبدیل شد!

تهیونگ که کاملا خیس شده بود دستاش و دور بدن برهنه اش پیچید و به جونگکوک نگاه کرد!

جونگکوک که تازه متوجهش شده بود تیشرت خودش و از تنش در اورد و دستش و سمت تهیونگ دراز کرد.

تهیونگ سعی میکرد با دمش اندام های خصوصیش و بپوشونه.

جونگکوک تیشرتش و تنش کرد و روی دستاش بلند با دوییدن جین سمتشون نگاهشون و به جین دادن.

جین پتویی که توی ماشین داشت و آورد تا دور نهیونگ بپیچه.

•••

تهیونگ داخل پتو قنداق شده بود و به ساندویچی که توی دستش بود و گاز گاز میرد.

جونگکوک هم جوری نشسته بود تا دید کامل و به تهیونگ داشته باشه و از طرفی جین هم کنار تهیونگ نشسته بود و جراقبش بود...

جین ظرف گوجه های گیلاسی و که تهیونگ ازش خوشش اومده بود و جلوش گذاشت‌ و با لبخند براش نوشابه ریخت.

تهیونگ امروز چیز های جدیدی و کشف کرده بود!مثلا نوشابه!اون مایع رنگی خود بهشت بود!

•••

تمام مدتی و که کنار آبشار بودن تهیونگ مشغول بازی کردن بود حتی دیگه به جیمین نگاه نمیکرد...

جیمین پاچه های شلوارش و بال زده بود و پاهاش و داخل آب فرو کرده بود و به حرف های جین توی ماشین فکر میکرد.

نگاهی به تهیونگ کرد که معصومانه روی پاهای جین نشسته بود و چشماش و بسته بود و جین گوش هاش و براش ماساژ میداد!

𝓜𝓪𝔂𝓫𝓮 𝓵𝓸𝓿𝓮||𝓚𝓥Where stories live. Discover now