کراپ تاپ صورتی رنگ رو برداشت و نگاهی بهش کرد و همون موقع دست های استخونی جونگ کوک دور کمرش حلقه شد.
بیخیال تاپ شد و گذاشت سرجاش.
چرخی توی مغازه زد. هیچ چیزی نظرش رو جلب نمیکرد! روبه پسر کنارش کرد و گفت.
"کوککک اینجا هیچی نظرم رو جلب نمیکنه!"
"این چطوره؟ مطمئنم خیلی بهت میاد!"
و ست قرمز رنگ رو که شمال باکسر توری قرمز و جوراب های ساق بلند قرمز توری، که به باکسر وصل بود و به پسر نشون داد.تهیونگ با دیدن ست قرمز رنگ گونه هاش قرمز شد و خنده ریزی کرد.
"اصلا!"
جونگ کوک ست رو سر جاش گذاشت و گفت.
"من یه ایده بهتر دارم!"
"هیچی نپوش!"
کوتاهه چون یه سناریوعه
بسی خوشحال شدم برای ووت هاتون😇
ممنون میشم کامنت هم بزارین کیوتی ها^^مارک دوستون داره ♡_♡
YOU ARE READING
TAEKOOK ONSHOTS🌿
Short Storyاینحا قراره از کوکوی/ویکوک وانشات و سناریو داشته باشیم:) همهی وانشات ها شامل اسمات نیستن پس اگه دنبال اسمات میگردی این بوک رو معرفی نمیکنم:) from: mark