خب حال خوبش و لبخندی شیطانی که لباش ترک نمیکرد جمین مطمئن میکرد که بازهم نقشه های دوست عزیزش به خوبی پیش رفته و چند ساعت بعد یا شاید چند دقیقه بعد یا حتی چند ثانیه بعد یه اتفاقی برای مارک لی بیوفته به هرحال لی ههجان_دوست عزیز و البته دیوونش_ آدمی نیود که تو کلکل کوتاه بیاد. این دعوا بین تام و جری کلاسشون برمیگشت به سال قبل همون وقتی که با ورود مارک کائنات تصمیم گرفت گوه بکشه تو زندگی ههچان و اون با کون از روی تخت شهرت به زمین گرم بشونه و زرتی مارک جاش بشونه . از همون موقع کینه شتری ههچان نسبت به مارک باعث شده بود تا هر بلای ممکن و ناممکنی رو سر مارک بدبخت بیاره _البته که مارک همشون جبران کرده بود_ و از همون وقت اسم این دوتا تام و جری تو کل مدرسه پخش شده بود جمین هنوزم اولین درگیری ههچان با مارک یادش میومد
*فلش بک*
ههچان با پوزخند در چسبی رو که رو صندلی مارک ریخته بود بست و سوت زنان درحالی که خیلی ریز قر میداد سمت صندلیش برگشت
: ههچان مطمئنی که این اوکی؟
:یا جمینا ضد حال نزن فقط یه کوچولو خیلی ریز شلوارش پاره میشه
:ولی بازم...
درحیتی که اون دوتا باهم حرف میزدن مارک بیچاره وارد کلاس شد و مستقیم سمت صندلیش رفت و روش نشست با حس نگاه سنگینی سرش بالا اورد و با دوتا چشم قهوه ای چشم تو چشم شد با ورود معلم ههچان با پوزخند سرش چرخوند و مارک گیج و منگ رها کرد حدود نیم ساعت از کلاس گذشته بود که معلم ریاضیشون از مارک خواست تا پای تخته بره همبن که خواست از جاش بلند شه یهو با صدای" جرررر" شلوار عزیزش به شکل دایره ای انداره کونش پاره شد و باعث شد همه همکلاسی هاش عین خمیر از خنده کف زمین پهن بشن..!
*پایان فلش بک*
با صدای داد بلندی که جمین مطمئن بود مال مارک لی فهمید حدسش درست بوده و ههچان بارم یه کرمی ریخته صورت مارک از عصبانیت سرخ شده بود و عین یه گاو وحشی عصبی نفس میکشید مطمئنا اگه توی یه فیلم بودن دود از گوش ها و دماغ مارک بیرون میومد ؛ خب اگه جمین خلاصه طور میخواست توضیح بده صورت مارک به شکل مضحکی آرایش شده یود و گیره پاپیونی قرمزی که رو موهاش بود یه ترکیب فوق العاده با رژ لب قرمزش ایجاد میکرد جمین نتونست خودش کنترل کنه و پقی زد زیر خنده که با دیدن قیافه خشمگین مارک سعی کرد خودش جمع و جور کنه .
مارک سمت ههچانی رفت که از خنده داشت در و دیوار چنگ میزد
:میکشمت لی ههچان
:اوه اوه آقای لی ببخشید ببخشید خانم لی خیلی ترسیدم!
:یا پا میشی و خودت میای این پاکمیکنی یا کاری میکنم کرم خاکی های اقیانوس آرام به حالت گریه کنن!
YOU ARE READING
Markhyuck oneshot
Fanfictionیه بوک وانشات از مارکهیوک البته ممکنه از کاپلای دیگه هم بزارم ~~~~♧