Couple: Markhyuck
Genre: smut
..............................
سمت کاناپه رفت و روی پاهای دوست پسرش لم داد !
:ماکگولی این نگاه کن ، میبینی چه گربه ی کیوتیه؟!
:شبیه توعه!ههچان سرش سمت بالا خم کرد و لبخند کوچیکی به مارک زد.
مارک با حس تکون خوردن سر ههچان روی پایین تنش به دوست پسرش نگاه کرد؛ مطمئن بود ههچان عمدا داره اینکار میکنه تا اون اذیت کنه پس برای جبران آروم پاهاش بین پاهای ههچان برد و شروع به مالیدن عصوش با پاشنه پاش کرد!
:مارک چیکار میکنی؟
:کار خاصی نمیکنم.
:ولی پاهات چیز دیگه ای میگن؟
:می دونی یکی داشت اینجا شیطونی میکرد داشتم تنبیهش میکردم!
:فکر نمیکنی تنبیهت یکم کم بود؟مارک با یه حرکت سریع ههچان روی کاناپه خوابوند و خودش روش خیمه زد!
:می دونی که وقتی اینجوری سر به سرم میزاری اون بخش جنتلمنم دود میشه میره هوا؟
:حالا کی خواست جنتلمن باشی؟
مارک نگاه ناباوری به چشمای شیطون ههچان انداخت!
:عواقب از راه به در کردنم پای خودته کیتن!
:با کمال میل میپذیرم .مارک سرش پایین برد و لبای ههچان به دهن کشید آروم دستاش زیر بلوز ههچان برد و اینچ به اینچ پوستش با دستش لمس کرد ههچان که بیقرار شده بود دستش سمت دکمه های مارک برد و شروع به باز کردن پیرهنش کرد .
مارک مکی به لب پایینی ههچان زد و ازش جدا شد، بلوز خودش از تنش درآورد و شروع به باز کردن دکمه های پیرهن سفید ههچان -که پیرهن خودش بود- کرد ، حالا بدن شکلاتی و زیبای ههچان جلوی چشماش بود و التماس میکرد که کبود شه و مارک کی بود که این خواسته رو زمین بندازه؟ !
آروم لباش سمت ترقوه های ههجان برد، بوسه های کوتاهی رو نقطه دلخواهش میزد و بعد از اون مطمئن میشد که دندوناش کاملا اون نقطه ها رو قرمز و بنفش کرده باشن؛:ددی ....لطفا
؛بلند بگو از ددی چی میخوای
:می خوام واست ساک بزنم
:با کمال میل
مارک روی گوشه کاناپه لم داد و منتظر موند تا ببینه گربه کیوتش قرار چیکار کنه ههچان زبونش از روی شلوار مارک روی عضوش کشید و بعد از اون با حرکات آرومش که مارک بی طاقت تر میکرد، شلوار و باکسر مارک پایین کشید ؛ عضو بزرگ مارک جلوش ظاهر شد و ههچان آروم پریکامی رو که روی دیک مارک بود لیس زد و مکی به سر عضو مارک زد چشمای خمارش خیره به مارک مونده بود و زبونش حسابی داشت دیک دوست پسرش خیس میکرد.
عضو مارک بیشتر توی دهنش کرد و سرش حرکت داد مارک دستش روی فیس کیتنش کشید و بلافاصله با چنگ زدن موهاش تمام عضوش داخل دهن ههچان برد حس برخورد عضوش به گلوی ههجان چنان لذتی بهش میداد که می تونست درجا ارضا شه .
چشمای خمار بیبیش بهش خیره مونده بود و کامش که با آب دهن خود ههچان قاطی شده بود از گوشه لبش جاری بود !
با حس نزدیک بودنش عضوش از دهن ههچان بیرون آورد و ناله معترضانه ههچان شنید
:کیتن های خوب چجوری از صاحبشون شیر میخوان ههچانی؟
ههچان دستاش روی پاهای مارک گذاشت و زبونش از دهنش بیرون آورد .
:ددی من شیر می خوام لطفا بهمشیر بده ، لطفا کلی شیر روی زبون و صورتم بریز !
:آفرین کیتن خوب زبونت بیرون نگه دار!
مارک دیکش روی لبای ههچان کوبوند و کامش روی زبون ههجان ریخت؛ ههچان با مهارت با کام مارک بازی میکرد و مارک از همیشه بی قرارتر میکرد
، بالخره مارک از کمر ههچان گرفت و اون بالا تر کشید و کام خودش با بوسیدن ههچان مزه کرد زبان بیرون اومده ههچان با زبونش لیسید و بدون هیچ هشداری گاز محکمی به زبونش زد که جیغ ههچان دراومد مارک جاهاشون عوض کرد و خودش روی ههجان خیمه زد با دیدن شلوار خیس ههچان پوزخندی زد!
:بدون اینکه لمست کنم ارضا شدی کیتن وقتی داخلی بکوبم چیکار میکنی؟!
:امتحانش کن تا بفهمی !
:کیتن شیطون.
مارک از شر شلواراشونم راحت شد و بعد از اون سرش سمت رون های ههچان برد و بخش درونی رونش لیس زد.
:کیتن چجوری اینقدر خوش مزه ای؟
:آه...نمی دونم !
مارک لبخند کوچیکی زد و گاز محکمی از رون ههجان گرفت
:آه...ددی..بسه ....لطفا
مارک عاشق این بی قراری بیبیش بود ، خودش بالا کشید و انگشتش سمت دهن هچان برد.
:حسابی خیسشون کن کیتن
ههچان زبونش دور انگشتای مارک کشید و اونارو وارد دهنش کرد با زبونش یه نمایش حسابی برای مارک راه انداخته بود ؛ مارک که دیگه طاقتش تموم شد بود انگشتاش از دهن ههچان پایین آورد و سمت سوراخش برد.
:قول نمی دم که مراعاتت کنم!
:کی خواست که مراعات کنی؟ تصاحبم کن مارک یجوری که همه بفهمن منمال توعم
مارک با حرفای ههچان حشری تر شد و دوتا انگشتش یهویی وارد ههچان کرد و تند تند شروع به تکون دادن انگشتاش کرد!
:کاری می کنم نتونی رو پاهات وایسی کیتن !
:بی صبرانه منتطرم فردا تو بغل دوست پسرم به اینور و اونور حمل ....اههه
مارک یهویی واردش شد و مانع از حرف زدنش شد؛ مارک چند ثانیه صبر کرد که کیتنش عادت کنه و بعد شروع به حرکت کردن درون ههچان کرد .
:اهه..همونجا ددی ....همونجااااا
ههچان از شدت لذتی که بهش وارد میشد به گریه افتاده بود و برای مارک دیدن همچین منظره ای مثل بهشت بود مارک از پاهای ههچان گرفت و اونارو دور کمر خودش انداخت و بعد از اون باسن ههچان گرفت و بیشتر خودش واردش کرد !
:خیلی...عمیقه....اهههه
مارک با شیطنت انگشتش جایی زیر ناف ههچان کشید و همونجا رو نوازش کرد!
:باید از بالا نگاه کنی که چجوری اینجای شکمت به خاطر دیکم برآمده میشه ....
:ددی ...نمی تونم خودم..آه..نگه دارم..اهه
:تا وقتی نگفتم حق نداری بیای
:لطفا...آه..ددی....:ددی اجاره میده بیای به شرطی که چشمات باز نگه داری و به ددی خیره شی!
ههچان چشمی گفت و به چشمای مارک نگاه کرد ، یه چیزی زیر شکمش احساس کرد و همینطوری که به مارک زل زده بود شکم خودش و مارک با کامش کثیف کرد!
ههچان با اون چشمای زیباش بهش زل زده بود موهای شلخته اش ، چشمای خمارش ، و لبی که به دندون گرفته بود کافی بودن تا مارک با شدت توی ههچان خالی شه!
:فوق العاده بودی کیتن
:میشه ببریم اتاقمون؟
:حتما عزیزم
مارک دیکش از ههچان بیرون کشید و دوست پسرش براید استایل بلند کرد و سمت اتاق مشترکشون رفت ، در باز کرد و آروم ههچان روی تخت گذاشت ههجان دستاش بلند کرد و به بغل خودش اشاره کرد مارک از خدا خواسته روی تخت رفت و اجاره داد ههچان سفت بغلش کنه!(عکس کاور)
:چجوری همیشه اغوام میکنی کیتن؟ هیچوقت نمی تونم جلوت مقاومت کنم.!
:رمز و رازهای منن.
:خیلی دوست دارم کیتن
:من عاشقتم ماکگولی
عمیقا به چشمای هم زل زده بودن ، ههچان دستش پشت گوشای مارک رسوند و شروع به نوازش کردنشون کرد
مارک به چشمای شیطون دوست پسرش نگاه کرد و تو یه حرکت روی ههچان رفت !
:راند بعدی کیتن؟
:راند بعدی
BINABASA MO ANG
Markhyuck oneshot
Fanfictionیه بوک وانشات از مارکهیوک البته ممکنه از کاپلای دیگه هم بزارم ~~~~♧