پارت دو:بدبختی؟

432 87 9
                                    

بالاخره هر طور که شده جیمین فوضولیش رو کنترل کرد و منتظر موند تا کلاسشون تموم شه و بعدش با سرعتی که نمیتونست تصور کنه چقدره به سمت کلاسش دوید و هوسوک و بیرون کشید...و حالا در حالی که یخ در بهشتای  ابی و قرمزشونو میخوردن شونه به شونه هم راه میرفتن..جیمین هورتی از ابمیوه قرمز رنگش زد و سرشو به سمت هوسوک کج کرد...
+خب! بگو ببینم..منظورت دقیقا از بدبختی چی بود سوک؟
هوسوک آهی با یاداوردی بدبختی جدیدش کشید
-چیم چیم...دوست عزیزت...کسی نفس کشیدن بدون اون برات سخته به فاک رفته پسر! 
بعد در حالی که حالت صورتشو مظلوم میکرد به سمت جیمین برگشت..
-تروخدا یبار بهم بگو هیونگ فردا مردم ارزو به دل نمونمTT 
جیمین نگاهی به قیافه هوسوک کرد و درحالی عق میزد به سمت ایستگاه اتوبوس قدماشو تند تر کرد..
+اگه میخوای بهت بگم هیونگ بهم بگو حالم بهم خورد بابا.. بدو اتوبوس رسید!
و در حالی که دست هوسوک میکشید خودشونو داخل اوتوبوس شلوغ پرت کرد...
هوسوک کنارجیمین نشست و مشغول توضیح دادن شد...
-ووشیکو یادت میاد؟
جیمین کمی فکر کرد و هومی کرد..
+اره...دوست بچگیات بود که زیاد سه تایی باز میکردیم...3 تا دوست دیگه عم داشت مگه نه؟ اسماشون چی بود؟
- اره ووشیک بود، سئوجون..هیون شیک،مینهو!
+اوه اره یادم اومد حالا..چه ربطی داره؟
-خب این 4 تا الان یه گروه دارن که خیلیم تو مدرسه معروفه!اسمشون THE4 عه پارسال از منم خواستن برم تو گروهشون ولی من نخواستم برم میدونی که یجورایی از اینکه همه سرشونو بکنن تو کارام بدم میاد!
جیمین تنه ارومی به هوسوک زد..
+اوه..جانگ هوسوک درخواست پسر معروفه مدرسه بودن رو رد کرده! چقدر فروتن!
هوسوک خنده ای کرد...
-بیخیال تو خوشت میاد  وقتی دخترا میبیننت سکته قلبی و مغزی میکنن؟نامردیه! اونا به قلب و مغزشون نیاز دارن!
جیمین حین خندیدن چشم غره ای به هوسوک رفت..
+اوه بعله! جانگ هوسوکه قهرمان که همیشه و هر لحظه به فکر مردمه! اصن مدیونی فکر کنی غیر اینه._.
-بسه دیگه مسخره بازی بزار ادامه شو بگم! من فقط فکر میکردم همین گروه پسر خفنای مدرسه ان اون اولا ولی قضیه اونجایی جالب شد که فهمیدم فقط همینا نیستن!
جیمین هورتی از ابمیوه اش کشید..
+بیخیال!یعنی میخوای بگی دوتا گروه جذاب و خفن و پولدار پرومکس تو مدرسه هست؟
-دقیقا! و قضیه از اونجایی جالب میشه که این دوتا گروه سر جای نشستشون باهم به مشکل برمیخورن..
جیمین ساف توی جاش نشست و به سمت هوسوک برگشت...
+بزار بقیه رو من حدس بزنم...این دوتا گروه با هم مبارزه کردن و یکیشون برد و اون یکیشون به فنا رفت..
هوسوک پس گردنی ای به جیمین زد..
-کم فیلم و سریال ببین بچه! تا یه حدی درست گفتی..اون دوتا کاملا باهم سر لج افتادن و سرکوچیکترین چیزاشون باهم رقابت میکنن..حتی مدرسه شده سه گروه 
+چرا سه تا..؟
-خب یه گروه که طرفدار THE4 عن و یه گروهم طرفدار اون یکی..بعضیاعم ترجیح میدنن بی طرف باشن و سرشونو بکنن توی کتابشون تا به فنا نرفتن...
جیمین دوباره روی صندلیش ولو شد...
+شرط میبندم تو جزوه دسته سومی! ترجیح میدی خودتو واسه یه مشت پسر بچه که با پول باباشون پز میدن و حتی بلد نیستن اب دماغشونو بکشن بالا جرواجر نکنی درست نمیگم؟!
-دقیقا! ولی مشکل دقیقا همنجاست...من کاملا ناخوداگا افتادم وسط این بازیه کثیف!
جیمین به سمت هوسوک برگشت و ابرویی بالا انداخت 
+و چرا؟
- بزار کامل بهت بگم...اون گروه دیگه که بهت گفتم اسمشون F-monster (اف مانستر) عه ! اعضاش مین یونگی، پارک چانیول، و از همه مهم تر زوج مشهور مدرسه کیم تهیونگ و جئون جونگکوکن!
جیمین با تعجب سرشو کج کرد..
+گین؟
-کیا؟
+همون جئون جونگکوک و کیم تهیونگ!؟
هوسوک پوکر به جیمین که کنجکاوی از تمام اعضای بدنش مشخص بود خیره شد..
- یعنی تو میگی با گیا مشکل داری جیمین؟ خوبه منم گیم ها!..اصن وایستا ببینم..این موضوع الان خیلی مهمه؟
جیمین شونه ای بالا انداخت...
+نه بابا من مشکلی ندارم که..ولی تا حالا نشده ببینم یه زوج گی تو کره انقدر راحت کام اوت کنن..
هوسوک ضربه ای به پیشونی جیمین زد..
-چشماتو باز کن جیمین! دنیا تغییر کرده..دیگه این چیزا بنظر مردم نه تنها بد نیست بلکه خیلی جذاب و باحاله! اه داشتم میگفتم حالا..
+اره بابا بگو چرا تو دردسری..
-اون یارو رو یادته نشسته بغل من سرکلاس؟
+اوه همون بچه خوشتیپه؟
هوسوک با کلافگی سری تکون داد..
-امروز به طرز خیلی پشیمون ریزونی اف مانستر ریختن سرکلاس و بدون اینکه چیزی بپرسن هرجایی که دلشون میخواست نشستن!
جیمین با شک توی جاش سیخ شد طوری که پشمای هوسوک ریخته بود!
+ص.صبر..صبرکن ببینم! نکنه میخوای یکی از اعضای همون گروه که اتفاقا دشمن یه سری از دوستای قدیمیتن و دوست صمیمتن زارت اومد نشسته کنارتو؟
هوسوک با قیافه ای که شبیه به جنازه بود لبخند ملیحی زد..
-دقیقا جیمین عزیزم!دقیقا..اون مین یونگیه لعنتیه زارت اومد و خودشو لش کرد کنار من...و میدونی بدتر از همه چیه؟
گوشیشو دراورد و جلوی صورت جیمین گرفت..
-اون چوی ووشیک لعنتی فکر میکنی من بهش خنجر زده ! یعنی من بدون اینکه بدونم و نه سر و ته پیاز باشم شدم وسطش!
جیمین به صفحه گوشیی هوسوک خیره شد...2 تا تماس از دست رفته از ووشیک و پیامی که از طرفش اومده بود گویای همه چیز بوده...
-تازه فقط همین نیست..کل طرفدارای دفور منو توی بلک لیستشون گذاشتن و فنای اف ماسنتر به من لقب قهرمان دادن! بدبخت شدم چیم..بدبخت!
جیمین که تازه عمق فاجعه رو در کرده بود سوتی زد و خیلی سوسکی سرجاش نشست...و با هوسوک هر دو به افق خیره شده اند..
وقتی اتوبوس به مقصد رسید جیمین هوسوک همچنان در افق فرو رفته از اتوبوس پیاده شده اند و در حالی که دستاشونو توی جیباشون فرو کرده بود کنار هم قدم میزدن..
+هی سوک! حالا میخوای چه گوهی نوش جان کنی؟
هوسوک لبخند پر از بدختی از زد و نفس عمیق کشید..
-میدونی..کار خاصی نمیتونم بکنم..جز اینکه فردا مثل همیشه برم مدرسه و همه چیز و انکار کنم هرکیم هرچی گفت تکذیب کنم..
جیمین هومی کرد..
+پس منم همین کارو میکنم و هرنوع رابطه و کینه و کدروتو ایگنور میکنم..میتونیم به بک و کیونگم بگیم همین کارو بکنن!
هوسوک در حالی که لباشو غنچه میکرد به سمت جیمین برگشت و نگاه سوالی ای کرد..
+اونجوری نگام نکن سوک! بهرحال کل مدرسه میدونن ما 4 تا همیشه همیشه مث چسب به هم چسبیدیم..امسالم فقط کلاسامون از هم جداعن! 
هوسوک درحالی که مسیرشو به سمت مجتمع تجاری کج میکرد دست جیمینو کشید..
- خب اگه اینجوری باشه باید به آرا و یجیم بگیم همین کارو بکنن چون با ما دوستن!
جیمین هوفی کلافه ای کشید..
+ اینا همش زیر سر اون یاروعه که نشست کنارت..اسمشم یادم نمیاد مردکو!
-یونگی، مین یونگی! اسم شریفشه!
+اها مین فاکینگ یونگی...وایستا سوک! چرا اومدی اینجا؟
هوسوک کیفشو که بندش پاره شه بودو نشون داد..
-بخاطر گندی که جنعابالی بخاطر خالی کردن کنجکاویت زدی باید برم پیش اجوشی هان بران درستش کنه پس ببند دنبالم بیا بچ..
جیمین لبخند دندون نمایی زد..
+کاملا متاسفم ! ولی قبول کن تو کندی!
هوسوک چشم غره ای رفت..
-نخیر تو فوضولی
+تو کندی!
-تو فوضولی بچ!
+ولی تو لاکپشتی!
-کلاغه بدبخته فوضول!
+بمیر بابا لاکپشت پیره فلج..
هوسوک شروع کرد به دنبال جیمین کردن و دوتایی درحالی که میخندیدن مجتمع رو روی سرشون گذاشته بودن..و حتی یادشون نبود چه بدبختی ای نسبیشون شده!
-------------

Shooting Stars~💫Where stories live. Discover now