پنج روز از اون اتفاق گذشته بود تهیونگ و جیمین خوب شده بودن
تهیونگ با ساک ورزشی که دستش بود اومد تو سالن و رو ب پدرش جین گفت : دارم میرم کاراته خدا حافظ
جین با واد د فاک خاصی نگاه کرد و گفت : گمشو بیشن سرجات
ولی تهیونگ لج باز تر از اون حرفا بود و بدون توجه به پدرش بیرون رفت سوار ماشین شد و راننده به سمت باشگاه حرکت کرد
درسته ته جو گیر شده بود بره کاراته تا حالا نرفته بود دیروز رفت بازار و لباس مخصوص کاراته رو گرفت
بعد چند دقیقه رسید از ماشین پیاده شد سمت در باشگاه حرکت کرد دوستش فلیکس (رو فلیکس کراشم حرفم نباشه 🗿) هم اونجا بود اون کمر قهوه ای بود و چند سالی بود میومد
سمت فلیکس رفت
فلیکس : اووووو چطوری رفیق
ته : خوبم تو چطوری
فلیکس : خوبن مرسی میبینم که جو گیر شدی شتر
ته : شتر و مرض تخم شتر مرغ
هردو شون خندیدن
فلیکس : لباساتو میتونی تو این اتاق عوض کنی
ته : ممنون
سمت اتاق رفت و بعد عوض کردن لباساش اومد بیرون
ته : استاد کدومه؟
فلیکس سمت مَرد که تقریبا همسن باباش بود اشاره کرد
فلیکس : جئون دراگون
با چیزی که دید برگاش ریخت کنار استاد یه پسر بود کمربنده سیاه داشت اون کسی نبود جز
جئون جونگکوک
ته : اون پسر کیه کنارش؟
فلیکس : جونگکوک برادر زادش
سری تکون داد که استاد با صدای بلند گفت : دایره تشکیل بدید
همه دانش آموزا به شک دایره وایساده بودن استاد جونگکوک وسط دایره وایساده بودن
استاد : نرمشو شروع میکنیم
بعد از اینکه نرمشو کامل انجام دادن دوباره استاد با صدای بلند
گفت : پاهاتون تا جایی که میتونید باز کنید و بشیند جونگکوک تو به تازه واردا کمک کن
جونگکوک با سر تایید کرد و رفت سمت شون بعد چند نفر نوبت ته شد
جونگکوک با دیدن چهره ته گفت : تو همونی نبودی چند روز پیش به خاطر اینکه سگ گازت زده بود اومده بودی بیمارستان؟
ته : عا...ب..بله
جونگکوک سری تکون داد دستاشو بین رونای تهیونگ برد و گفت : آروم آروم بشین
بعد تقریبا یه ربع، نرمشا تموم شد
استاد : دستکش هاتون بپوشید و بیاید قراره ماواشی تمرین کنیم
YOU ARE READING
My doctor husband ☆ (Kookv)
Short Storyچی میشه اگه دکتر جئون عاشق یه پسر شر شیطون و خرابکار شه؟ " فرار کن که گیرت بیارم اینو چوبُ میکنم تو ماتحتت" " ماشین نازنینمممم رو ب فنا دادیییییی" " دقیقا چرا باید روز تولدش کراش لعنتی تورو بدزدیم" "من حاملم" (دوستان اگه به داستان کمدی علاقه دارید...