بابای جونگکوک رفته بود وسط دستش یه قاشق دورش هم جنی و جیمین و مامانش بودن
با قاشق فاز خواننده هارو گرفته بود داشت میخوند :
من هوس باز نبودم نامردی از دنیا دیدم
برو پی کارت ای گلم
بلایی دست خودم میدم
بلایی دست خودماون طرف هم بکهیون، نامجون جین و لیسا رو دور خودش جمع کرده بود تو دستش چنگال داشت میخوند :
شراره باز دلو دیوونه کرده مامانش مو هاشو عروسکی شونه کرده رنگه چشای شراره قشنگو نازه شراره چه آسون دلشو ب من میبازه
و اون طرف هم چانیول رو اوپن آشپزخونه نشسته بود داشت با افتابه روش آب میریخت و میگفت : چرا رفتی پسرم چرا تنهامون گذاشتی
بعد گل های تو گلدون رو چید روش
و اون طرف هم تهیونگ رفته بود رو میز همش داشت داد میزد : هلیا نکن شر میشه
جونگکوک زیر لب گفت : فاک
و با خودش فک کرد چطور من اینارو جمع کنم
اول رفت سمت پدرش تا جمع شون کنه
لب زد : با...
هنوز حرفش تموم نشده بود که پدرش با قاشق زد از تو چشمش
جونگکوک دستشو گذاشت رو چشمش عقب عقب رفت
تنها چیزی که ب فکرش رسید هیونگاش بود که بتونن کمکش کنن
-
بعد 15 دقیقه یونگی و هوسوک رسیده بودن
یونگی با دیدن اونا با حالت پوکر لب زد : مطمئنی اینا مواد نزدن؟
جونگکوک با کلافگی لب زد : هوف نمیدونم ولی ساقیشون حلال خور بوده
هوسوک : خدا کمکمون کنه خب بریم که جمع شون کنیم
💜🤍🖤❤️💙💚💛🤎
سلام میدونم کم شد ولی ببخشید شارژ گوشیم داره تموم میشه تقریبا دو سه ساعت دیگه یه پارت هم آپ میکنم :)
و ممنون از کسایی که حمایت میکنید :)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
My doctor husband ☆ (Kookv)
Kısa Hikayeچی میشه اگه دکتر جئون عاشق یه پسر شر شیطون و خرابکار شه؟ " فرار کن که گیرت بیارم اینو چوبُ میکنم تو ماتحتت" " ماشین نازنینمممم رو ب فنا دادیییییی" " دقیقا چرا باید روز تولدش کراش لعنتی تورو بدزدیم" "من حاملم" (دوستان اگه به داستان کمدی علاقه دارید...