جین و بکهیون خیلی خون سرد و آروم رفتن نشستن رو مبل و به همسراشون لبخند میزدن
نامجون و چانیول از ترس کونشون آروم مثل یه بچه معصوم نشسته بودن یه طرف
جنی و تهیونگ و جیمین هم رو مبل سه نفره نشسته بودن و داشتن به این فک میکردن چه بلای کوفتی ای قراره سر نامجون و چانیول بیاد چون این لبخند... آرامش قبل از طوفان بود...
"خب دیگه دیر وقته بریم بخوابیم"
یکی یکی پاشدن برن بالا و تو اتاق هاشون بخوابن که جین و بکهیون نذاشتن اون دو نفر برن تو اتاق های خودشون و
نامجون و چانیول بدشانس باید تا صبح رو مبل میخوابیدن:)سه ماه گذشته بود و تو این سه ماه اون بدبخت نامجون و چانیول رو مبل خوابیدن که دیروز تازه تنبیه همسر هاشون تموم شد و امشب میتونستم برن تو تخت گرم نرم شون
و اما امروز عروسی جیمین و یونگی آره
لامصب اینا خیلی زود عاشق هم شدن حتا خود تهیونگ هم شاخ در آورده بود چطور جیمین مخ اون یونگی رو زده تو این سه ماه که امروز عروسی شونه :/
خودش مونده بود چطور مخ کراش عزیزش جونگکوک رو بزنه سه ماه فاکی داشت تلاش میکرد که مخشو بزنه ولی نمیتونست باید از رفیقش کمک میگرفتچند دقیقه دیگه مراسم شروع میشد و تهیونگ پیش جیمین بود :
"جیمین فقط بهم بگو چطور مخ اونو زدی منه خاک تو سر سه ماه فاکیه که میخام مخ جئون رو بزنم نمیتونم"
جیمین یه حالت متفکرانه ای گرفت :
" ب جدم اصن نمیدونم این اومد مخ منو زد"
تهیونگ دست به سینه شد و گفت :
"خب خودت یه گو...یعنی.. چیز...یه شکری خوردی که اومده مختو زده "
جیمین یکم فکر کرد :
" والا دیگه نمیدونم اونجاشو "
و اما دو کفتر عاشق دیگه هم اومدن تو و اونا کسی نبودن جز جنی و لیسا
جنی به برادر دوقلوش نگاه کرد و گفت :
"آه برادر سینگل و اسکل من که هنوز نتونستی مخ کراشتو بزنی "
تهیونگ خودشو رو صندلی پرت کرد با حالت زار گفت :
"خفه شو جنـــــی رو زخمام نمک نپاش "
لیسا که ار همه چی خبر داشت به تهیونگ نگاه و کرد و گفت :
"دو روز دیگه تولد برادرمه پس میدزیمش"
تهیونگ با حالت پوکر به لیسا نگاه کرد و گفت :
" اون وقت چطوری یه رزمی کار حرفه ای رو بدزدیم؟ بزنه همه مون رو جر بده؟"
حق با تهیونگ بود لیسا یکم فک کرد و یه بشکن زد :
"فهمیدم تو نوشیدنیش خواب آور قوی میریزیم رسما بیهوش شه "
YOU ARE READING
My doctor husband ☆ (Kookv)
Short Storyچی میشه اگه دکتر جئون عاشق یه پسر شر شیطون و خرابکار شه؟ " فرار کن که گیرت بیارم اینو چوبُ میکنم تو ماتحتت" " ماشین نازنینمممم رو ب فنا دادیییییی" " دقیقا چرا باید روز تولدش کراش لعنتی تورو بدزدیم" "من حاملم" (دوستان اگه به داستان کمدی علاقه دارید...