اما اون ترکم نکرد. ما بعد از شش سال دو تا آتشفشان و درختای بائوباب یا گوسفند نداریم. ولی یه بوته رز سرخ توی باغچمون داریم که اصلا مغرور نیست و اجازه میده گاهی ، یکی از گل هاشو توی موهای قهوه ای بلند پسر فضاییم بکارم. و هر سال و هر روز و هر دقیقه ، از پشت پنجره خونمون، به صدای خنده هامون گوش میده.
هر روزی که گل رزمون یه شکوفه جدید میده، ما به هم قول میدیم که تا شکوفه بعدی عاشق هم بمونیم.پایان ❥
~~~~~نمیدونم به عنوان اولین نوشتهی کوتاهم ، خوبه یا نه ولی ممنونم که خوندینش.
ESTÁS LEYENDO
my Little Prince (Completed)
Fanfic«میدونی عشق چیه؟» «آره میدونم...» تعریف بومگیو از عشق زیادی قشنگ بود؛ ولی با این حساب، یعنی من عاشق بومگیو بودم؟ آره اون پرنس فضایی من بود... فرشته ای که کنار دریا پیداش کردم... ~شازده کوچولوی من~ رمنس ، فانتزی ، هپی اند اولین نوشته کوتاه من، به خ...