گنجشک.

18 7 6
                                    

سلام و زهرهلاهل
دکتر چی میخوای از جون ما؟
خوبم من.نگا گوشه پیشونیم زخمه.

میبینی؟ پریشب با پیچ گوشتی شکافتمش،یه عالمه مورچه ازش ریختن بیرون.
دکتر میدونی مورچه ها پیر میشن چی میشه؟میشن غذای بقیه مورچه ها. یعنی یهو میبینی یه مورچه میانسال، باباشو خورده. یا مثلا یارو دلبر جوونه جنازه عاشق پیشرو خورده جای ناهار. دکتر وحشتناک نیست؟ دکتر یعنی بین مورچه هام عاشق کشی رسمه؟ تف به روزگار.

خوبم، اون قرصا رو که نوشتی میخورم. همش خوابم. انگار که مرده باشم.
دکتر دیوونه ها بمیرن باید برن بهشت مگه نه؟باید برن. دوتا جهنم برای یه نفر نامردیه، نیست؟ هست دیگه. ما باید بریم بهشت. گریه؟نه دیگه قطره ریختم تو چشمام، چشمام میسوزه.

حالا بیخیال دکتر
شما فردا صبح بگو مارو ببرین سرمونو برق بزارن‌
یه شبم بخوابیم، خواب دلبرو نبینیم.
صبح بشه، بیدارشیم عین آدم بی دلتنگی و پریشونی.
خوبم دکتر به قول این یارو دیوونه قشنگه، از اون خوبا که پدربزرگ بود و صبحش مرد.

ماهم خوبیم، اما یه وقتم فردا دیدی خودمونو آویزون کردیم به این درخت خشکه وسط محوطه آسایشگاه.
یعنی بستگی داره امشب که دلبر میاد به خوابمون، چی بگه.
خیلی قد کشیدم رو دیوار
اما من خسته نمیشم.از نبودنت امید دارم.

یه شب آخر از آسایشگاه میزنم بیرون.لباسای آبی کهنه تیمارستانو میندازم دور، میرم یواشکی از اون کمد بزرگه اون لباس قدیمیامو برمیدارم.همونا که تو برام خریدی.
میپوشم پا برهنه میام تو خیابونای شهر.
راه میرم، آواز میخونم.

از این سر شهر راه میوفتم میام اونور که خونه شماست.
وایمیستم جلو پنجرت، اون آوازی رو که دوست داشتی میخونم برات.

یه شب که بارونی باشه یا مهتاب، اون بالا نور بپاشه سر شهر، از این اتاق آبی میام بیرون.
بقل بزرگراه راه میرم. کنار شمشادا و معتادا حرف میزنم.
به ماشینایی که تند تند رد میشن میگم هوو‌ی یواش،جنگه مگه.
دیدی چه عجله دارن؟ انگار یکی منتظرشونه یا دارن از یکی که منتظرشونه فرار میکنن.

یکیشونم که انگار حواسش نبود، سفت خورد به ماشین من و تو. یادته؟ اون ماشین گندهه. سرت خون اومد، همه گفتن مردی. ولی من دیدم گنجشک شدی رفتی. از پنجره رفتی. جیک جیک میکردی.

Blue cold roomWhere stories live. Discover now