+نمیخوای حرفی بزنی؟میدونی با چه بدبختی ای اجازتو گرفتم یک ساعت بیارمت بیرون یه هوایی بخوری؟
-چی بگم؟ اخه تو با این وضعیتت کلیه ات رو فروختی اومدی به من هوا خوری یاد بدی، دیوونه ای بخدا+مگه من غیر تو کیو دارم اخه؟راستی من چند روز تهران نیستم اگه چیزی خواستی بهم زنگ بزن.
-میشه منو برگردونی؟+عه به این زودی خسته شدی؟ یک ساعتم نشده هنوز.
-میدونی چیه اصلا حال و حوصله شلوغی رو ندارم با این تنهایی بیشتر حال میکنم .......
نگفتم برات ،یعنی دکتره گفته نگیم.
میگه اگه از گذشته حرف بزنیم یعنی هنوز خوب نشدیم. باید بمونیم تو این زمستون سرد و بی خورشید.چیه این دنیا،همش سکوت همش ابر
یه شبایی میرم رو شاخه بلنده درخت بلوط، صدا کلاغ در میارم. میدونم از کلاغ بدت میاد.
یعنی میخوام بگم حتی اگه از من بدت بیاد بهتر از اینه که انگار نه انگار من هستم.چطوریه که دلت برام تنگ نمیشه؟
نمیبینی منو، نمیخوای،نمیشناسی
اصلا یادت رفته، اون قد که جا نبود من بمونم گوشهی دلت.چهار شب پیش به پرستار پیره گفتم دستامو نبنده به تخت. قول دادم سرمو با پیچ گوشتی سوراخ نکنم. پرستار پیره مثل بقیه پیرا مهربونه، قبول کرد.
اومدم نشستم تو محوطه با عکس تو و آتیش و صدای جغد بدبختی که خوابش نمیبرد. عکستو انداختم تو آتیش.گفتم اصن بسوزی که انقد میسوزنی.
دلم نیومد عکستوکشیدم بیرون از آتیش و خاکستر.
حالا من هیچی نمیگم درست،اما تو انقد بد نباش.
YOU ARE READING
Blue cold room
Short Storyدیدی؟رنگش آبیه. یه دیوونه ای با رنگ آبی رو دیوار دریا کشیده.دستش درد نکنه. دریاش نهنگ نداره.نهنگاش رفتن، نمیدونم کجان و نمیخوامم بدونم. اما من هنوز هرشب همه که میخوابن میبینمش. میرقصه، واسه من میرقصه. با یه آهنگی که فقط خودمون سه تا میشنویم. من و...