ناامید کردن؟

10 4 0
                                    

+الو؟
-سلام، خوبی؟ سامانم‌.
+مرسی تو چطوری؟
-خوبم. زیاد وقتتو نمیگیرم میخواستم بهت بگم که...
+سامان اگه درمورده اونه که نه میخوام ببینمش نه چیزی درموردش بشنوم. دفعه قبلی ام که زنگ زدی بهت گفتم اینارو.

-چرا نمیخوای ببینیش؟ دکترش میگه اگه حرف بزنین همه چی راحت تر میشه براش.
+دکترش جای من نبوده هیچوقت. منم هیچ جونی برام نمونده وگرنه نمیزاشتم ذره ذره اینجوری خودشو نابود کنه.مطمئن باش. چجوری میشه به یه نفر بفهمونی اگه نمیخوایش اگه باهاش نموندی معنیش این نیست که دوستش نداری.

-میدونم تو ام حالت بهتر از اون نیست. اما دکترش نگرانش شده.چجوری بگم، میگه داره از رفتن تو خاطره های جعلی میسازه. همش میگه تو مردی. یبار میگه تصادف کردی یبار میگه تو دریا غرق شدی. خرابه حالش.

+دکتر نمیدونه وقتی یه نفر رو اونطوری از خودت ناامید میکنی، یه کاری میکنی ترکت کنه، مجبوری شکل های مختلف مردنشو تو ذهنت بسازی.برای اینکه مرده باشه بهتر از اینه که ترکت کرده باشه.
-فکرکن به حرفام، فقط فکرکن.

Blue cold roomOnde histórias criam vida. Descubra agora