جیمین کوچولو روی پارکت های سرد و سنگی اتاقش نشسته بود
و با تنها عروسک های موجود توی اتاقش
که شامل یه خرگوش صورتی رنگ کیوت به اسم " کوکی"
ویه ادم فضایی به اسم " تاتا "
که کلش شبیه قلب بود
و لباساش طرح ستاره داشتن بازی میکردو گاهن باهاشون خیلی جدی حرف میزد:
جوری که انگار اون عروسکای پلیشی و پنبه ای جون داشتن و میتونستن حرفای جیمین رو بفهمن.....
اتاق جیمین نسبطا خیلی بزرگ بود
لوستری که از سقف اویزون کرده بودنند تماما از نقره بود و حتی جاهاییش رو طلاکوب کرده بودن
کمد کرمی رنگ شیکی که سفارشی شده از نیویورک بود
و فرش گرد و کوچیکی که وسط حال قرار داشت تماما از ابریشم دست باف بودو مهم ترین قسمت ، تخت کینگ سایز و سلطنتی ایی بودش که حتی سه نفر هم میتوستن روش بخوابن و بازم جاداشته باشن!!
این اتاق مجلل که سرتاپاش برق میزد متعلق به یه پسر بچه ی ۴ساله بود!!
بدون حتی یه دونه اسباب بازی
کوکی و تاتارو جیمین حتی قبل از اینکه بیاد اینجا داشت پاپاجینش براش خریده
بودو اونا تنها اسباب بازی ها ، دوستان، و حتی خوانواده ی جیمین چهارساله بودن)....
واین درحالی بود که اتاق دیوار به دیوار چیمی اتاقی مناسب برای دونفر با :
دیوار های ابی رنگ و نقاشی های رنگین کمان اسب های بالدار تکشاخ و یا حتی شخصیت های معروف کارتونی
کمدی زرد رنگ که عکس بامزه ی باب اسفنجی بهشون چشمک میزد
و داخل اون پر بود از اقسام اسباب بازی های بروز و جدیداز بهترین ماشین کنترلی های روز دنیا تا وجود دقیقا "۳۶۰ " تا عروسک با شخصیت های مختلف و کارتونی....
و یه تخت دونفره بچگونه که باعث میشد یونگی و هوسوک برای داشتن جا همو محکم بغل کنن و ناتالی مادرشون با دیدن این صحنه لبخند بزنه....:
و این درحالی بود که جیمین حتی روی تخت نمیخوابید چون تنهایی و با اون جسم کوچیکش روی تختی که سه نفر هم میتونستن روش راحت باشن زیادی تنها به نظر میرسید.....
پس اون کمد کرمی رنگشو که پنج متر هم نبود
گرم ترین مکان برای خودش میدید....جایی که ترسی برای حرف زدن با خودش و پاپایی خیالیش نداشت و تنگی و دیواره ی کمد برای اون مثل دستای جینش بودن که چطور شبا تو بغل میگرفتش تا جیمین کوچولوش نترس.....
ماری خدمتکار شخصی جیمین از در اتاق وارد شد توی دستاش سینی بزرگی قرار داشت که از شکل و شمایلش میشد فهمید ناهار امروز جیمین...
YOU ARE READING
🔞Fereshte Dar Jahanam 🔥(فرشته ای در جهنم)🖤
Fanfictionکاپل: ویمینکوک🤙🏻♡ ژانر: امگاورس،خوناشام،فانتزی،عاشقانه،تریسام😈♡ خلاصه: تا به حال در مورد مدرسه ی ادرین شنیدی؟ مدرسه ای مخصوص اموزش خوناشام ها گرگینه ها و پریان جیمین پسر کیم نامجون کسی که به خاطر انسان بودنش توسط برادراش یعنی مین یونگی و هوسوک هم...