وقتی به محل پارتی رسیدن، اولین چیزی که چشم جیسونگ رو گرفت لیسا بود. یه لباس مشکی نه کوتاه و نه بلند پوشیده بود در صورتی که بقیه دخترا تصمیم گرفته بودن شلوار جین و تیشرت یا تاپ بپوشن؛ و لیسا مثل شکوفهای میون برف به نظر میومد.
جیسونگ کاملا محوش شده بود.
لیسا خندید و کمی از نوشیدنیش مزه کرد، زیبا به نظر میرسید و اونقدر میدرخشید که حتی ماه هم بهش حسادت میکرد. وقتی که لیسا متوجه اومدنشون شد، لبخندی زد و از جمعی که توش بود عذرخواهی کرد تا به سمت اون دو نفر بیاد.
"سلام رفقا!" دوتاشون رو همزمان بغل کرد. "دیگه داشتم فکر میکردم قرار نیست بیاین. لیا امشب مسئول خوشامد گوییـه، ولی فکر کنم دیگه مست کرده پس منتظرش نباشین چون احتمالا متوجه اومدنتون نمیشه."
"اشکالی نداره، بعدا میرم بهش سلام میکنم. ولی تو، دوستِ من، محشر به نظر میرسی." جیسونگ لبخندی زد و بعد از گفتن این حرف، پشت دست لیسا بوسهای گذاشت و لیسا بعد از اینکه ادای تعظیم کردن در اورد، از خنده پاره شد.
"ممنون جناب، تو خودت هم خیلی بد نشدی."
فلیکس ادای اوق زدن در اورد و این کارش باعث شد لیسا مشتی به بازوش بزنه.
"تو هم عالی به نظر میرسی یونگبوک. مطمئنم امشب اگه بخوای قراره توی یکی از اتاقا خوش بگذرونی." چشمکی بهش زد و فلیکس نتونست جلوی خندهاش رو بگیره.
دومین چیزی که چشم جیسونگ رو گرفت، مینهو بود. پسر بزرگتر گوشهای ایستاده بود و با چان و هیونجین حرف میزد اما نگاهش به جیسونگ بود. پایین تیشرت مشکیش رو داخل شلوار جین مشکی زاپدارش کرده بود و وایب e-boyها رو میداد. چندتا زنجیر به کمربندش آویزون کرده بود و موهاش رو از وسط باز و پیشونیش رو کمی به نمایش گذاشته بود.
بدک نبود... یعنی... به هیچ وجه بد نبود.
جیسونگ وقتی فهمید مینهو به جای لیسا داره اون رو دید میزنه، به خودش لبخند زد؛ اما به لیسا نزدیکتر شد، موهاش رو نوازش و ازش تعریف کرد چون میدونست این کارش مینهو رو دیوونه میکنه.
لیسا حتی بدون اینکه بدونه، داشت کمکش میکرد. گونهی جیسونگ رو لمس کرد و ازش پرسید که آرایش کرده یا نه.
سرش رو چرخوند تا مینهویی که جوش آورده رو ببینه، و واقعا از دیدن اون صحنه لذت برد.
"ببخشید، باید برم جونگین رو پیدا کنم؛ یه کاری باهاش دارم." جیسونگ دو نفر دیگه رو تنها گذاشت و دنبال جونگین رفت چون بهش قول داده بود توی پارتی پیداش میکنه چون مکنهی گروهشون میخواست بهش چیزی رو بگه.
"هی، فلکیس." فلیکس سرش رو تکون داد تا به لیسا بفهمونه که گوشش باهاشه و لیسا گوشهی لبش رو گاز گرفت. "بین جیسونگ و مینهو خبراییه؟ یا مثلا قبلا با هم تو رابطه بودن؟"
YOU ARE READING
꩜شرط بندی꩜
Fanfiction[کار ترجمه] "فاک یو." "خب به فاکم بده، بزدل." جیسونگ و مینهو از بچگی سر همه چیز دعوا و رقابت داشتن. کی نمرهی بهتری میگیره، کی دخترای بیشتری به فاک میده، کی از اکیپ دوستاشون توجه بیشتری میگیره. روزی که یه دختر جدید وارد مدرسشون میشه، با هم شرط می...