part 14

2.4K 366 9
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سریع شلوارک که تا بالای زانوش بود رو با یه شلوارک تا زانوش عوض کرد و رکابی سفید رنگشو در اورد و هودی خاکستری ای که تا بالای زانوش بود رو پوشیده +الان خوبه، مطمعنم فردا سالممبه سمت گوشیش رفت و با دیدن پیام جدیدی که براش اومد یه لحظه مغزش قفل کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

سریع شلوارک که تا بالای زانوش بود رو با یه شلوارک تا زانوش عوض کرد و رکابی سفید رنگشو در اورد و هودی خاکستری ای که تا بالای زانوش بود رو پوشیده
+الان خوبه، مطمعنم فردا سالمم
به سمت گوشیش رفت و با دیدن پیام جدیدی که براش اومد یه لحظه مغزش قفل کرد

سریع شلوارک که تا بالای زانوش بود رو با یه شلوارک تا زانوش عوض کرد و رکابی سفید رنگشو در اورد و هودی خاکستری ای که تا بالای زانوش بود رو پوشیده +الان خوبه، مطمعنم فردا سالممبه سمت گوشیش رفت و با دیدن پیام جدیدی که براش اومد یه لحظه مغزش قفل کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با پاهای لرزون سمت ایفون رفت و دستاشو با تردید روی دکمه زد و درو باز کرد+تهیونگ خراب نمیکنه اون بازیگره مطمعنم کارشو خوب انجام میدهولی با بیاد اوردن چیزی چشماش به حدی درشت شد که یه لحظه فکر کرد الان جر میخورن+و

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


با پاهای لرزون سمت ایفون رفت و دستاشو با تردید روی دکمه زد و درو باز کرد
+تهیونگ خراب نمیکنه اون بازیگره مطمعنم کارشو خوب انجام میده
ولی با بیاد اوردن چیزی چشماش به حدی درشت شد که یه لحظه فکر کرد الان جر میخورن
+و.. ولی من طبقه اخرم!

با زنگ خوردن واحدش با نگرانی گوشیشو خاموش کردسمت در رفت و درو با دستای لرزونش باز کرد*عوضی نیم ساعته پشت در کاشتیم تکخنده نگرانی زد +حالا که اینجایی گمشو برو توبا اومدن خواهرش داخلسرشو بیرون چرخوند و با دیدن تهیونگ رو به روی واحد رو به روییش لباشو...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با زنگ خوردن واحدش با نگرانی گوشیشو خاموش کرد
سمت در رفت و درو با دستای لرزونش باز کرد
*عوضی نیم ساعته پشت در کاشتیم
تکخنده نگرانی زد
+حالا که اینجایی گمشو برو تو
با اومدن خواهرش داخل
سرشو بیرون چرخوند و با دیدن تهیونگ رو به روی واحد رو به روییش لباشو روی هم فشار داد
تهیونگ برگشت و بی صدا لب زد
_الان چیکار کنم؟
کوک دستشو اورد بیرون و به پله های پایین اشاره کرد
+برو پایین تا صدات بزنم
*کصخل نمیای ازم پذیرایی کنی؟
با شنیدن صدای خواهرش به چشمای ملتمس تهیونگ اهمیتی نداد و درو با بیرحمی روش بست
+چرا شبیه گدا گشنه ها رفتار میکنی نونا؟ گمشو برو خونه خودت دیگه اع
حالا تو صدسال یبار نمیای خونم النن امروز باید میومدی؟
*یجوری رفتار میکنی انگار ریدم تو یچیزی و خودم خبر ندارم
+اره ریدی ولی چون بزرگوارم به روت نمیارم
*کمم به روم نیاوردی!
+چی کوفت میکنی؟
*هرچی برادر عزیزم برام بیاره
+هیچی ندارم تو خونم
ریوجین با نگاه پوکری نگاش کرد
*خب بگو میخوای دکم کنی
+هزاربار گفتم تو به خودت نمیگیری
با ندیدن واکنشی از طرف ریوجین نفسشو کلافه بیرون داد
+پسفردا شام مهمون من حالا میری خونتون؟
ریوجین سریع کیفشو برداشت و سمت در رفت
*باشه داداشی پس اون موضوع مهمو پسفردا بهت میگم فعلا
کوک نفسشو راحت بیرون داد و پشتش راه افتاد
+باشه باشه برو فقط
و بعد از اینکه ریوجین سوار اسانسور شد یکم از واحدش بیرون اومد با صدای ارومی تهیونگو صدا کرد
+تهیونگ! تهیونگ بیا دکش کردم
با بالا اومدن تهیونگ لبخندی زد
_دزد و پلیس بازی تموم شد؟
+اره عزیزم بفرمایید
تهیونگ خنده ای کرد و پشت کوک وارد واحدش شد
و کوک به محض اینکه درو بسن از پشت به دیوار چسبید
_پس منو نادیده میگیری اره؟
کوک خنده ای کرد
+خب چیکار میکردم؟
تهیونگ سرشو اورد نزدیک
_حالا که لباتو از جاش کندم میفهمی باید چیکار میکردی
و بعد به سمت لباش حمله کرد
لباشو جوری مک میزد و دندون میگرفت که کوک مطمعن شد بعدش لباش به شدت ورم میکنه
دستشو پشت گردن تهیونگ قفل کرد و همراهیش کرد
بعد از اینکه هردو نفس کم اوردن اروم از هم جدا شدن
+باید درباره مصاحبه فردا صحبت کنیم!
تهیونگ قسمتی از موهای کوک که روی صورتش ریخته بود رو کناری زد و به چشماش خیره شد
_وقتمون زیاده
و بعد دوباره لباشو به لبای کوک پیوند زد

red gun/vkook Where stories live. Discover now