part 21

2K 242 10
                                    

گوشیو توی جیبش گزاشت و برگشت سمت تهیونگ
با لحن جدی انگار داره درباره ساختار اتم توضیح میده شروع به صحبت کرد
+باید انجامش بدیم
و بعد پلکی زد
تهیونگ متعجب سمتش برگشت
_چیو؟
+بچه دار شدن!
چشمای تهیونگ درشت شدند
_بله؟
+وقتشه بکنیم
تهیونگ خنده متعجبی کرد
_و تو سرخود این تصمیمو گرفتی؟
کوک لبخند شیطانی زد
+نمیخوای؟
تهیونگم خنده شیطانی کرد
_چرا نخوام
کوک دستاشو بهم کوبید
+درود بر شرفت
و بعد از چند دقیقه تهیونگ ماشینو جلوی در خونه کوک پارک کرد
بدون گفتن کلمه ای وارد اسانسور شدن و کوک یهو پرید روی تهیونگ
خواست لباشو ماچ کنه که تهیونگ دستشو روی پیشونیش گزاشت و عقب بردش
_اروم اروم
+بردار دستتو میخوام ماچت کنم
_ببین معمولا تو کلیشه ها الان باید همو عاشقانه ماچ کنیم و همدیگرو به درو دیوار بکوبیم و بعد وارد خونه شیم و من بندازمت رو تختو رتته
+خب؟
_بیا متفاوت باشیم
+مثلا تو اسانسور بکنیم؟
_نه در این حد متفاوت
+پس چی؟
_نمیدونم فقط بیا متفاوت باشیم
+چرا وقتی مصالح نداری نقشه میکشی؟
_به هر حال
+نظرت چیه به همون کلیشه پایبند باشیم؟
_نه اگه متفاوت نباشیم نمیکنمت
+میزنم کتلت شیا! خب بنال ببینم متفاوت یعنی چی
تهیونگ با فکری که به سرش زد دکمه طبقه همکفو زد
و بعد که در بسته شد سرشو تو گردن کوک برد شروع به مارک کردنش کرد
+عا.. عاح ت..تهیونگ
و تهیونگ هی طبقه اولو اخرو زد و به همین ترتیب توی همون اسانسور اون دوتا به جون هم افتادن اولین نفر ایی شدن که با این کارشون توی اسانسور مراحل اولیه رو طی کردن
بعد از رسیدن به طبقه کوک تهیونگ سر کوک رو از گردنش فاصله داد و دستشو گرفت و خواستن بیرون بیان که با مردی رو به رو شدن
مرد یه پلاستیک سیاه رنگ اشغالی دستش بود و با رکابی و شلوارک به اونا زل زده بود
+امم.. شما از کی اینجا بودید؟
مرد نگاهشو به کوک داد
*از..
و بعد صداشو نازک کرد
*عا.. عاح ت.. تهیونگ
تهیونگ سعی کرد خندشو قورت بده و کوک که جلو درو همسایه بی ابرو شده بود دستشو کشید و به طرف واحدش برد
و زیر لب غرغر کرد
+کی ساعت 2شب اشغال میبره
*ساعت 10 شبه
و مرد با پرویی جوابشو داد
+مهم شب بودنه!
و بعد سریع خودشو تهیونگو تو واحد پرت کردو درو بست
+مرتیکه بزنم کتلت شه
_اروم باش بیب
با شنیدن صدای تهیونگ تپش قلب گرفت و عصبانیتش فروکش کرد
+عاو تهیونگی بیا بریم دیگهه
تهیونگ کوک رو روی تخت انداخت و کوک ناله ای کرد
_بزار شروع کنم بعد اهو ناله کن
+خفه شو باید از الان فاز بگیرم
تهیونگ خنده ای کرد
_لباستو در بیار
و بعد شروع کرد با کردن دکمه های خودش
بعد از چند دقیقه هردو لخت شده بودن و تهیونگ الان روی کوک خیمه زده بود و اونو با شدت میبوسید
با فرود اومدن دستای کوک روی کمرش اخی از درد گفت و ازش جدا شد
_چته وحشی؟
+دارم خفه میشم دو ثانیه بزار نفس بگیرم بعد ادامه بده هول
_هول خودتی
+ادامه بده نفس گرفتم
و بعد تهیونگ دوباره لباشونو بهم چسبوند
بعد از چند دقیقه جدا شدن
+شروع کن
تهیونگ سری تکون داد و باکسر کوک رو از پاش در اورد و به عضو خیس و تحریک شدش نگاه کرد
_اوه اوه
+خفه شو
تهیونگ خنده ای کرد
_میخوام اماده کنم خب؟ جیغو داد نکن
کوک نفس عمیقی کشید
+بزار ارامشمو به دست بیارم
_مگه میخوام عملت کنم؟
و بعد سریع لباشو رو لب کوک کوبید و اولین انگشتشو واردش کرد
کوک ناله ای کرد و لباس بیچاره تهیونگو گاز محکمی گرفت و تهیونگ بعد از چند بار بیرون و داخل کردن انگشتش دومین انگشت هم واردش کرد
و از کوک جدا شد
+عوضی کثافت دربیار اون دوتا تیکه چوبو عاحح فاک همونجا عاححح
تهیونگ انگشتاشو در اورد و با نگاه خشمگین کوک مواجه شد
_وقتشه جر بخوری بیبی
کوک اب دهنشو قورت داد و به عضو تهیونگ که داشت از باکسر بیرون میپرید نگاهی انداخت
+ب.. ببین تو عمل یه قسمت هست زده صرف نظر از عمل بعد دیگه عمل نمیشه و میری پی زندگیت میشه ازین گزینه استفاده کنم؟
تهیونگ روش خم شد و لبخندی زد
_خیر عزیزم
و بعد یه ضرب واردش شد
+فاک فاک فاک چرا خبر ندادی یزید درش بیار ترو جون هرکی میپرستی وای فاک تهیونگ الان میپوکم تروخدا نمیخوام اقیم شم
_اروم باش الان عادت میکنی
کوک سری تکون داد و اشکاشو پس زد
+ح.. حرکت کن
و تهیونگ عمیق و محکم توش میکوبید
و کوک غرق در لذت ناله میکرد
+عاحح سریعترر
تهیونگ حرکاتش رو سریع کرد
و خونه پر بود از صدای هم اغوشیشون
بعد از چند دقیقه تهیونگ ضربه نهایی رو زد و هردو به ارگاسم رسیدن
_عاحح
+تجربه.. فوق العاده ای بود
_فقط چون با من بود!
+قطعا همینطور
عضوشو بیرون اورد و با دستمالی که روی پا تختی بود خودشونو تمیز کرد
نگاهی به کوک کرد که چشماش داشت بسته میشد
کنارش دراز کشیدو بدنشو توی اغوشش گرفت
_شبت بخیر خرگوش وحشی
+شب توهم بخیر ببر گشنه
و بعد از خنده بی حالی هردو بخاطر انرژی که از دست داده بودند به خواب رفتند..

اصلا از اسماتی که نوشتم راضی نبودم
ولی شما راضی باشید✔

red gun/vkook Where stories live. Discover now