2

43 11 32
                                    

دوماه بعد:

:«بکهیون خواهش میکنم فقط آروم باش باهاش.میدونی که چقدر سختی کشیدیم سر لَفینگ*»

بکهیون نفسی گرفت و گفت:«باشه الان فقط چارمینگ رو بیار میخوام حالاتشو ببینم.»

سهون باشه ای گفت و چند ثانیه بعد محو شد تا پسری که چارمینگ نامیده شده بود رو بیاره.

لوهان پاشو رو اون پاش گذاشت و ابنبات چوبی صورتی رنگش رو از تو دهنش دراورد که با ورود دو پسر خنده ی بلندی کرد و گفت:«بووووم»

بکیهون توجهی به خنده های دوست احمقش نکرد و تمرکزش رو روی پسری که تازه وارد اتاق شده بود داد.

پسر مو بلوند بعد سلامی رو مبل نشست.

:«مصرف کرده؟»

بکهیون گفت و دست به سینه شد.

:«قبل اینکه بیارمش یه رول اسنیف کرد.»

:«خوبه...»

گفت و ساعتش رو نگاه کرد که پنج دقیقه رو استارت بزنه.

پنج دقیقه بعد چشمای پسر خمار شدن . بلند شروع به خندیدن کرد که باعث شد بکهیون پوزخندی بزنه.

:«این همونیه که جهان بهش نیاز داره...خنده.»

لوهان از روی‌ میز پایین پرید و دستشو دور گردن بکیهون انداخت:«بدون حالت تهوع.بدون سرگیجه.بدون قرمزی چشم و از همه مهم تر بدون اعتیاد حتی بعد از ده بار مصرف.»

بکهیون هومی کرد و گفت:«میدونستم میتونی...کارای بسته بندیش آماده شده؟»

لوهان سمت دوست پسرش رفت و بعد بوسیدن سطحی لبهاش گفت:«منو سهون همه کارهارو کردیم بیون.راجب ما چی فکر کردی؟»

سهون دستاشو دور کمر دوست پسرش حلقه کرد و همونطور رو لبای لوهان زمزمه کرد:«عشق من یه نابغه‌س بکهیون.»

:«باشه باشه لاو ترکونداتون رو بذارید واسه بعدا...یه بسته ازش رو بهم بده و سرم رفت این چارمینگ رو ببر بیرون.»

لوهان یه پاکت با محتویات سفید رنگ رو سمت بکهیون انداخت و دوباره تو بغل سهون خودشو لم داد.

بکیهون با دقت پودر رو بررسی کرد و تو جیبش گذاشت.

:«یه تصمیمی گرفتم...نظر شما هم میخوام.»

سهون و لوهان حواسشون رو جمع کردن.

بکیهون صندلی رو عقب کشید و روش نشست.

:«آخر هفته نزدیک صد تا از این پکیج جدیدمون رو اماده کنید.میریم بار جینیانگ قراره اونجا این مواد خیلی نامحسوس پخش بشه..ببینید دارم میگم نامحسوس..هیچ کسی نباید با خبر بشه وگرنه بدبخت میشیم...میخوام یه تست کلی ازش بگیرم قبل اینکه فروشمون رو به پارک چانیول شروع کنیم.متوجه شدید؟»

COCAINEWhere stories live. Discover now