Part 1

56 7 11
                                    

موسیقی توی اون فضای کلاب مانند توسط نور هایی که جاهای مختلف نصب شده بود وهر ثانیه به یک رنگ در میومد پخش میشد

بادکنک هایی با ربان های بلند و اویزون کل سقف بلند فضا رو پوشونده بودن و عده ایی از مهمونا گروه گروه دور هم جمع شده و در حالی که بدنشون رو با ریتم اروم تکون میدادن با هم حرف میزدن و عده ایی دیگه در حال خوردن خوراکی های مختلف پشت میز های بزرگ سفید رنگ بودن

_پسر جرجینا عجب جشن تولد باحالی گرفته

هوسوک باصدای نسبتا بلند گفت تا با وجود موسیقی تهیونگ صداش رو بشنوه اما تهیونگ چند دقیقه ایی میشد که حواسش پی پسر مشکی پوشی بود که پشت گوشه ایی ترین میز سالن به تنهایی نشسته بود

چیزی که توجه تهیونگ رو به خودش جلب کرده ،این بود که همه توی این مهمونی با یکی مشغول حرف زدن یا معاشرت بودن اما اون پسر از همون لحظه ی که تهیونگ چشمش بهش افتاده بود تا خود الان کوچیک ترین ارتباطی با کسی برقرار نکرده بود

اولش فکر میکرد شاید خجالتی باشه و نمیتونه با بقیه ارتباط بگیره اما اون پسر با موهای مشکی بلندش که بخش بالایی اش رو بسته بود و لباس ها و پوتین های مشکی اش که به خوبی استایل یه بدبوی رو تداعی میکرد اونجا نشسته و به وضوح مشخص بود که علاقه ایی به نزدیک شدن به هیچ کس نداره

تنها کاری که توی این مدت کرده این بود که برای چند دقیقه ایی به حالت دست به سینه به فضای مهمونی خیره شده و بعد که ظاهرا حوصله اش سررفته ،گوشیش رو از جیبش در اورده و مشغول اون شده بود

_هی تهیونگ با توام

با صدای هوسوک به خودش اومد و نگاهش رو ازون پسر گرفت و به هوسوک داد

- چی میگی؟

-میگم جرجینا پارتی خفنی گرفته

تهیونگ سری تکون داد و جرعه ایی از بطری ابجوی توی دستاش نوشید

-اره پارتی خوبیه میگم هوسوک اون پسره رو میشناسی؟

-همونی که یه ساعته داری با چشمات سوراخش میکنی؟ ینی یه جوری بهش زل زده بودی حس کردم دوست دخترتو دزدیده

تکخنده ایی کرد

-اوه بیخیال هوسوک چشماتو باز کن کسی میتونه از همچین چیزی دوست دختر بدزده

تهیونگ دستاشو برای نشون دادن خودش به هوسوک باز کرد و نیشخندی زد که باعث شد هوسوک سرشو با تاسف تکون بده

Rock my world (vkook-hopemin)Where stories live. Discover now