Rock my world (vkook-hopemin)

Part 4

در حالی که نفس نفس میزد پله هارو یکی بعد از دیگری بالا میرفت. جوری که برای طی کردن چنتا پله به نفس نفس افتاده بود و عرق میریخت باعث شده بود تصمیمش برای ورزش کردن قطعی تر بشه

با رسیدن جلوی در پشت بوم نفس عمیقی کشید و برای اخرین بار به هوسوک که پشت بوم دانشکده رو برای پاتوقشون انتخاب کرده بود لعنت فرستاد

اکثر مواقع چون هرکدومشون رشته های مختلفی داشتن تایم کلاساشون با هم یکی نبود و هرکس که زودتر کلاسش تموم میشد باید روی پشت بوم دانشکده منتظر بقیه میموند و امروزم از بقیه ی روزا مستثنا نبود و تهیونگ به محض تموم شدن کلاسش مسیر پشت بوم رو در پیش گرفته بود

وارد فضای باز شد و با دیدن گروهشون که دور هم نشسته بودن وظاهرا مشغول کاری بودن چشم غره ایی رفت

-صد بار گفتم این پاتوق مسخره رو عوض کنید نفسم برید تا اومدم بالا

هوسوک-ما هم صدبار بهت گفتیم که اینجا دموکراسی حکومت میکنه و نظر تو به تنهایی مهم نیست

پشت چشمی برای هوسوک نازک کرد و سمت یونا رفت و با نشستن کنارش دستش رو دور شونه هاش انداخت

-تو یکی ساکت که هرچی میکشم از توه به خاطر بیگاری هایی که دیروز ازم کشیدی دیسک کمر گرفتم

جیمین-اییی تهیونگ بزرگ نمایی نکن همه میدونیم هوسوک هیونگ چقد مهربونه

لبخند بی حسی زد

-جیمینی ساده ی من. باید بهت بگم هوسوک هیونگت فقط با تو مهربونه وگرنه همیشه ی خدا پاچه ی مارو میگیره

جیمین-اصلانم اینطور نیست

با همون لبخند بی حس به بقیه اشون نگاه کرد و یکی از ابرو هاشو بالا انداخت

-اینطور نیست؟

و همه در تایید حرف تهیونگ سرتکون دادن و جیمین که انگار نمیتونست این حقیقت رو باور کنه همینطور هاج و واج مونده بود

تهیونگ خنده ایی به خاطر چهره ی کیوت جیمین کرد اما با دیدن چشم غره ی هوسوک که واضح بهش میگفت "یا این گندی که زدی رو جمع میکنی یا دهنت سرویسه" خندشو جمع کرد و سعی کرد بحث رو عوض کنه

-خب حالا نمیخواد اینقد شوکه بشی

هوسوک-اره بابا حالا تهیونگ یه چرتی گفت تو چرا جدی میگیری

و هوسوک با تخریب کردن شخصیت تهیونگ خیلی زیرکانه موضوع رو عوض کرد

هوسوک- برنامه امشب چیه؟

-از همین حالا بگم من امشب نیستم