یادآوری
توی یه اتاق با دیوارای سفید از خواب بیدار میشم، به پهلو روی زمین افتادم، احساس درد و سنگینی رو قفسه سینم میکنم، سعی میکنم بشینم. رفته رفته ریتم نفس هامو پیدا میکنم ، خوب پلک میزنم تا چشام توی این نور بهتر ببینه. من کجام؟ بلند میشم و وایمیسم، دستمو بالای چشمم میگیرم تا نور چشممو اذیت نکنه. صبر کن ببینم، من تونستم وایسم؟ احساس ضعف توی زانو هام دارم، اما میتونم یه قدم بردارم، به سمت دیوار نزدیک میشم، تصاویر جلو چشمم واضح تر میشه، میتونم تعدادی زیادی در رو ببینم،نزدیک میشم، روی هر در یک تاریخ رو میبینم. باید در رو باز کنم؟ از کدوم شروع کنم ؟ متوجه ترتیب تاریخ ها روی در ها میشم، بهتره از قدیمی ترینشون شروع کنم، آره درسته، باید بدونم اینجا چه خبره.
۱۸ مارچ ۲۰۱۷
+هی یونگیا، حواست به منه؟ کجایی؟
-ها؟
+میگم حواست به منه؟
-نمیدونم یه لحظه چم شد ته، انگار روحم تو بدنم نبود
+حالت خوبه؟ میخوای برات آب بیارم؟ هی پسر نکنه ترسیدی
-نه بابا ترس چیه، داشتی چی میگفتی؟ ادامه بده
+اوکی، داشتم میگفتم به عنوان اولین مسابقه ای که داریم من وظیفه ام دونستم تا اطلاعات جمع کنم، اول از همه باید بدونیم رقیب ها چه ماشینایی دارن، با نامجون شروع میکنم اون یه Porche boxster spyder داره، خودت میدونی ماشینه خوبیه و قدرت چسبندگی این ماشین به کف جاده طوری طراحی شده که بتونه به راحتی از پس دریفت توی پیچ ها بربیاد، جوهان با ماشین BMW m6، ماشین خوبیه ولی از اونجایی که میدونم جوهان اهل غلو کردنه احتمالا با قرار دادن سقف ماشینش تو حالت کروک قرار فشار هوا ایجاد شده مانع از این بشه که قدرت کامل ماشین خودشو نشون بده. کوک، معلومه بچه پولداره چون با داشتن دومین ماشین مورد علاقم یعنی Mclaren mp4-12c بدجوری تو اعصابمه، شونو و ماشین Jaguar XKR که داره معلومه قراره با دست فرمونش کاری کنه که مخمون سوت بکشه، اما آخرین نفر که تا حالا ندیدیمش یه دختره، لونا ، جوری که من از کوک شنیدم خیلی ها تو کف خودشن خیلی ها ام تو کف ماشینش، و حالا حدس بزن این موجود زنده چه ماشینی داره؟ Pagani zonda 5 ، فقط باید احمق باشی که این ماشین مسابقه بدی و ببازی، البته کوک میگفت اون یه Ford GT ام داره که وقتی میبینه بقیه ماشنایی که باهاش مسابقه میدن تو سطح پاگانی نیستن از اون استفاده میکنه، چه دست و دلباز و چه عادل نه؟؟؟
-ممنون از اطلاعات کاملت، فقط تکرار یه چیزی بین حرفات گوشمو اذیت میکرد
+چی بیب؟
-کوک
+چی؟ یونگی خودت میدونی اون حرفایی که دفعه اول زده بود فقط برای این بود که ما خودمونو لو بدیم اون....
-میتونی رو پام بشینی نه؟ میخوام از نزدیک تر باهات حرف بزنم
+اوهومدستمو روی رونش کشیدم و و فشار کوچیکی بهش آوردم
-دلم نمیخواد فکرمو مشغول اون پسره کوفتی بکنم باشه؟ توام نگرانم نمیکنی درسته؟
YOU ARE READING
Run
Fanfiction-زندگیمون مثل همین مسابقه کوفتی شده تهیونگ، تهش معلوم نیست کی برندس کی بازنده. فقط میدونم من و تو داریم برای برد و باخت میجنگیم، اونم باهم .