سلام بچه ها
حالتون چطوره؟
اوضاعتون رو به راهه؟
اميدوارم خوب باشيد چه از لحاظ جسمي چه روحي.
با اتفاق هاي اين چند وقته فكر نميكنم روان سالمي برامون باقي مونده باشه ولي قوي باشيد ، بعد از تاريكي نوبت روشناييه.
از صميم قلبم براي اين غيبت طولاني عذر ميخوام .
اينترنت قطع شد اوايل و تمام فيلترشكن هام قطع شد.
هر روز خبر مرگ ميشنيدم و مرگ مهسا واقعا دردناك بود.
ميخواستم نوشتن و ول كنم و بيخيال داستان ها بشم.
اين حجم از غم واقعا نميزاشت تمركزي كنم.
سه روز پيش فيلترشكنم اكي شد و وارد واتپد شدم و ويو داستان هام و ديدم
نظرات زيبايي كه انقدر زياد بود نتونستم جواب بدم و فقط خوندم.
مرسي كه تو اين روزهاي زشت و سخت حمايت كرديد.
اين برام ارزشمند بود.
از هفته ديگه اگه بشه براتون اپ ميكنم ، فقط بخاطر شما ❤️
با وجودي كه نه ميشناسمتون نه ديدمتون ، خيلي دوستون دارم مراقب خودتون باشيد و اميدتون و از دست نديد 💙
اميد تو نااميد ترين لحظه ها مياد..
با كلي قلب به شما سارا💚
YOU ARE READING
Don't let go of my hand
Fanfictionداستان دارك ،خشن و صحنه هاي اسمات داره. براي سن پايين و روحيه حساس مناسب نيست! داستان درباره گمشدن هوسوك 17 ساله هست. يونگي تاپ هوسوك باتم