⚒🏳🌈🦠
#invention
#oneshot.2درحال برانداز کردن اختراعم بودم که یهو صدای انفجاری رو احساس کردم
فریاد زدم: "یا روح هاوارد! جارویس چه خبره؟"
جارویس: "قربان یکی جت شیلدو هک کرده و مستقیم داره به سمت ما..."'بووووووم'
صدای انفجاری بلند رو تو نزدیکیم حس کردم و بعد هم شکستن شیشههای کارگاه! صدای آژیر خطر به گوش میرسید و حس میکردم ساختمون داره میلرزه... با تعجب سرمو برگردوندم که یهو ناتاشا از بیرون پرت شد داخل!
و مستقیم طرف من پرت شد و من؟ منم با عص نازنینم پرت شدم روی اختراعم!
سرم گیج میرفت و تا خواستم اعتراض کنم یهو یه انفجار دیگه رخ داد و بیهوشی!
---
+"انگار کلا یه آدم دیگه شده! اما خوشبختانه خانم رومانوف سالم هستند!"
-"اگه نبود حس میکردم تئوری ناتاشا استارک حقیقت داره!"
×"یعنی از این به بعد قراره به جای تونیِ دخترباز یه تونیِ پسرباز داشته باشیم؟"
÷"شاید بایسکشوال باشه..."
آروم لای پلکام باز کردم و گفتم: "چرا نمیذارید بخوابم؟"یهو چشمام تا آخرین حد باز شد! چرا صدام تغییر کرده؟ سریع نیم خیز شدم که دردی تو کل بدنم پیچید!
بقیه که شامل دکتر، استیو و کلینت و ماریا بودن با تعجب نگاه میکردن! خدایا من رو اختراعم افتادم و بعد چه فاکی اتفاق افتاد؟ بیتوجه و ترسیده از چیزی که سرم در اومده پتو رو کنار زد و یقم رو کشیدم پایین! یا خدا اینا دیگه چیه؟ البته میدونم چیه ولی رو بدن من چیکار میکنه؟؟؟با تعجب و ترسیده به دکتر نگاه کردم و گفتم: "د.. دکتر؟ آقای دکتر اینا چرا شبیه ناتاشاست؟ به خدا سایزش هم همونه!"
منتظر جوابش نموندم و کِش شلوارم یکم کشیدم و توش نگا کردم! بعد با بغض نگاهی به بقیه کردم و گفتم: "من دیکمو میخوام! این که دیک نیست! از اینا دوس ندارمممم من دیکمو میخوااام! لعنت به اختراعم!"
استیو با صورت سرخ اومد جلو و دهنم رو گرفت: "لنگوعج تونی! لطفاااا ساکت! آبرومون رفت! یعنی چی که هی چیز میخوام چیز میخوام!"
دستش آوردم پایین و گفتم: "چیز چیه بی ادب! فیوری کجایی که دعواش کنییی! به دیکتاتور عزیزم میگه چیز! دیکِ قشنگ و..."
اینبار همه حمله کردن سمتم. دکتر سری از تاسف تکون داد و گفت: "آقای استارک متاسفم به جز دستگاهی که خودتون اختراع کردید و الان کاملا نابو شده هیچ چیز نمیتونه شما رو به حالت اول برگردونه! شما کاملا یه خانم شدید! علم پزشکی نمیتونه کل استخون بندی شما رو عوض کنه..."
یکم فکر کردم و بعید پرسیدم: "نات هم مَرد شده؟ یعنی دیک منو الان داره؟"
دکتر قاطع جواب داد: "خیر! فقط چون شما با کون رو دستگاه افتادید؛ تحت تشعشعاتِ قاطی شده با خون ریخته شده از سر خانم رومانوف این مدلی تغییر کردید!"دکتر اینو گفت و رفت. متفکر گفتم: "یعنی الان نمیتونم اسم خودمو ناتاشا استارک بذارم؟"
کلینت ملتمسانه گفت: "لطفا از اون تئوری کوفتی بکش بیرون"
از بیمارستان مرخص شدم و برگشتم به خونه... همگی اومده بودن عیادتم مثلا! ناتاشا هم بود...
همه حرف میزدن که مثلا من از شوک در بیام اما من شوکهتر از این حرفا بودم!نات با نیشخند گفت: "ببین تونی! تو باید افتخار کنی که شبیه من شدی!"
کلینت تایید کرد: "آره بابا تا زمانی که دستگاهو باز بسازی میتونی به عنوان مدلینگ هم کار کنی!"
استیو اخم کرد: "هی هی مدلینگو بیخیال!"دستمو رو سینه استیو گذاشتم و با عشوه گفتم: "اوه استیو؟ تو الان رو من غیرتی شدی عزیزم؟"
استیو سرخ شد و بقیه خندیدن.یهو دلم پیچید! اه لعنتی الان دو ساعته دستشویی دارم!
بروس نگران پرسید: هی تونی؟ قیافت زیادی تو هم رفته... دستشویی داری مگه؟"
با درد و صدایی نازک گفتم: "آره ولی میترسم برم!"
پپر متعجب گفت: "تونی؟ تو دخترباز ترین مرد نیویورکی اونوقت به خاطر اینکه ظاهر دستگاه گوارشت عوض شده نمیخوای بری دستشویی؟"ناتاشا با چندش روشو برگردوند: "تهوع آوره واقعا! خیلیم دلت بخواد با دمو دستگاه من دستشویی کنی!"
استیو دستشو رو صورتش کشید و گفت: "این از تمام اتفاقاتی که برامون پیش اومده بدتره! کم کم داره حالم بهم میخوره."
کلینت بیخیال پاشو رو پاش انداخت و گفت: "هی استیو! باکره بازی در نیار یه دیک و سولاخ که این حرفا رو نداره."
دستی به موهام که حالا بلند بود کشیدم و آروم گفتم: "آره مخصوصا اینکه بحث دوتاش درباره منه"⚒🏳🌈🦠

KAMU SEDANG MEMBACA
Invention (Steve X Tony)
Fiksi Penggemar(Stony Earth 3490) -خلاصه: تونی درحال کار کردن روی اختراعی برای تغییر (تطبیق) جنسیته اما طی یکسری خراب کاری اولین آزمایش روی خودش صورت میگیره و حالا اون دیگه آقای استارک نیست! بلکه 'خانم' استارکه! نویسنده: ماهور💜 وضعیت: تکمیل شده✅️ -مقدمه: من هرگز...