S1-part 23 / let's marriage this weekend

264 23 6
                                    

هربار که صعود میکنم
نمیتونم از ترس سقوط کردن
از صعودم لذت ببرم
چون هرچقدر که بالاتر بری
سقوط کردنت هم دردناک تره
هر چقدر بیشتر دل ببندی
جدایی ترسناک تر و غیر قابل باور تره
درست جایی که ما بودیم
من و تهیونگ
بالای بالا بودیم
اما وحشت من از ترک شدنم
اجازه نمیداد از نهایت وجودش لذت ببرم
این کابوس شب هام شده بود
اگه تهیونگ رو دوباره از دست بدم چه بلایی سرم میاد؟!
........
بعد از اون دعوا و اتفاقی که بین راه افتاد و لذت پیکنیک رو از همه ما چهار نفر گرفت تهیونگ عصبی و کم حرف شده بود ...
دائما با موبایلش ور میرفت
ساعاتی در روز بود که نمیدیدمش و حتی خبر نداشتم که کجاست ...
شب ها میون بغلم میلرزید و انگار کابوس هایی میدید که باعث هذیون گفتنش میشد
تموم این ها برای چند روز ادامه داشت
تا اینکه یه روز صبح که هوا به شدت آفتابی و دلچسب بود با بوی غذا از خواب بیدار شدم
نور نصف تخت مارو پوشونده بود
و سمت چپم که جای تهیونگ بود نا مرتب و خالی بود
بالشت سفیدی که بغل میگرفت رو چنگ زدم و با غلتی روی شکم خوابیدم
بالشت بوی تهیونگ رو میداد
بوی شامپویی که استفاده میکرد
بوی عطری که معمولا روی نبضش اسپری میکرد ...
وقتی چند دقیقه گذشت و تهیونگ وارد اتاق نشد
ذهنم هوشیار و هوشیار تر شد
آخرین باری که تهیونگ صبحونه درست کرده بود همون سوپ کرمی رنگی بود که برای سرماخوردگیم پخته بود ...
ازینکه دوباره به روال عادی برگشته بود خوشحال بودم
چون وحشت زده بودم ازینکه دوباره بخواد با اون وابستگی مفرطش به من عذاب بکشه ...
روی تخت نشستم
زندگی با تهیونگ اینجوری بود؟!
صبح زود با بوی صبحونه بیدار بشم؟!
در حالی که شب قبلش یه سکس پر محتوا و قشنگ رو گذروندیم؟!
خوشی زیر پوستم رفته بود
لبخند پهن شده روی صورتم بود
چونکه آخر شب یه دوش عجله ای گرفته بودیم
فقط صورتم رو شستم
بولیز شلوارک طوسی رنگمو پوشیدم
وقتی از اتاق بیرون اومدم صدای موزیک واضحتر شنیده میشد
و صدای تهیونگ که گاهی آرومتر گاهی بلندتر از خواننده همراهی میکرد

How many walls must I walk through?
How many times I gotta tell you?
از چند دیوار باید عبور کنم؟
چند بار باید بهت بگم

Cause I needed to and I wanted to, so I'm gonna do
Everything I can
Sometimes you got to take what you might lose
چون نیاز داشتم و می‌خواستم، پس این کار رو می‌کنم
هرچی میتونم
گاهی اوقات باید چیزی رو که ممکنه از دست بدی برداری

I'd hate to be the one to give you bad news
But I needed to be up front with you, so I gotta do
Everything I can
من دوست ندارم کسی باشم که به شما خبر بدی بده
اما من نیاز داشتم که پیش تو باشم، پس باید این کار رو بکنم
هرچی میتونم

I've never been closer than I am right now
'Cause I'm telling you
من هیچ وقت به اندازه الان نزدیک نبودم
چون دارم بهت میگم

I ain't in it for the payday
I ain't in it for the champagne
I'm just in it for the love, the love, the love, the love of the game

من برای روز حقوق اینجا نیستم
من برای شامپاین (مستی/خوشی) اینجا نیستم
من فقط برای عشق، عشق، عشق، عشقِ به بازی اینجا هستم

Number one  TAEKOOK / KOOKVWhere stories live. Discover now