دارم میمیرم شهرزاد حواست هست؟
چقدر با گریه های من خندیدی؟
چقدر مردم و نفمیدی؟
چقدر باید نابود شم تا تو ساخته شی؟
چرا بغل هیشکی شبیه ات نیست؟
چرا چراهام تمومی ندارن؟
YOU ARE READING
اَز مَن بَرای تُ؛
Contoهمه چی یه رنگ آبیِ نامشخصی رو به خودش گرفته تموم چیزی که میبینم رنگیه که هیچوقت از بین رنگها انتخابش نکردم و با این حال،به طرز غیرمنتظرهای داره رنگ مورد علاقم میشه،رنگِ گرفتگی و طیف عمیق.
کَبودی خون ، موقِع مَرگ ؛
دارم میمیرم شهرزاد حواست هست؟
چقدر با گریه های من خندیدی؟
چقدر مردم و نفمیدی؟
چقدر باید نابود شم تا تو ساخته شی؟
چرا بغل هیشکی شبیه ات نیست؟
چرا چراهام تمومی ندارن؟