49

1.6K 188 31
                                    

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

*************این متن شامل اسمات یونمین اگه دوست ندارین رد بدین تا به عکسا برسین 🔞👀 *************** جیمین با کمک یونگی سمت اتاق رفت

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

*************
این متن شامل اسمات یونمین اگه دوست ندارین رد بدین تا به عکسا برسین 🔞👀
***************
جیمین با کمک یونگی سمت اتاق رفت. لبه تخت نشست. پوشیدن شلوار از وقتی که شکمش بزرگتر شده بود، بیشتر اذیتش میکرد.
جیمین: چرا بیرون باید بپوشم ؟
یونگی: چون کسی حق نداره پاهای خوشگلتو ببینه
جیمین: بهشون بگو نگا نکن
یونگی خندید. کمکش کرد شلوارش دربیاره.
نگاهش به پاهای سفید و تپل جیمین افتاد. برای لمس دوباره این بدن خیلی وقت منتظر بود. گاز ارومی از رون جیمین گرفت.
جیمین: یونگی..
با اخم بهش نگاه میکرد.
یونگی دستاش زیر هودی جیمین برد .اون رو تخت خوابوند روش خم شد . جیمین بهش خیره بود .
یونگی: میخوام لمست کنم ..
پهلوهای جیمین نوازش کرد دستاش بالاتر اورد . انگشت شصتش روی نپیل جیمین گذاشت اروم فشار داد.
جیمین ناله خفیفی کرد.
یونگی : مراقب اون فسقلی هم هستم ...اروم باش
نفسای گرم یونگ دم گوشش. بازی با نپیلش اون تحریک کرده بود .
جیمین: منم میخوام...
چشماش بست.خودش دست یونگی سپرد ، یونگی پوزخندی زد .لباش بوسید.
با تمام وجود اون لبای صورتی و قلوه ای رو میمکید.
با دستش با نپیل جیمین بازی میکرد. ناله های اروم جیمین توی بوسه شون محو میشد.
از لبای جیمین جدا شد. هودی و باکسر جیمین درآورد.
به بدن جیمین خیره بود.
جیمین: زشت شدم...
با تردید پرسید.
یونگی: خوشگل تر شدی
لبخندی زد . شکمش بوسید.بعد لباشو.
سرش توی گردن جیمین برد. گاز ارومی گرفت و جاش مکید. جیمین ناله خفیفی کرد. یونگی مشغول مارک کردن اون بدن برفی شد ، دم جیمین بین پاهاش تکون میخورد. بی قراریش نشون میداد.
یونگی پوزخندی زد ، دستش سمت عضو جیمین برد.
با حس انگشتای یونگی دور عضوش ناله ای کرد.
یونگی سرش بالا اورد به شاهکاری که ایجاد کرده بود.نگاهی کرد‌.پوزخندی زد. انگشت شصتش روی کلاهک عضو جیمین کشید.
جیمین: اهههه
با حس زبون یونگی که روی عضوش کشیده میشد نالید . ملافه چنگ زد.
یونگی مکی از سر عضوش زد .پایین پاهاش نشست. پاهای جیمین دور گردنش حلقه کرد.عضوش وارد دهنش کرد.
جیمین: اهههه
یونگ بلوجاب شروع کرد. حس زبون یونگی دور عضوش ناله هاش بیشتر میکرد.
یونگی با اشتیاق به جیمین خیره بود . با زبونش ماهرانه با عضو تو دهنش بازی میکرد تا ناله های جیمین که مشتاقش بود بشنوه.
جیمین: اههه...یونگ ...اهههه.نمیخوام...اه.اینجوری ..بیام ..اه
با شنیدن جمله جیمین ، عضو جیمین از دهنش بیرون اورد. با زبونش خط فرضی از عضو جیمین تا سوراخ نبض دارش کشید .
جیمین: اههه
یونگی : خیسی بیبی.....
با حس نفسای گرم یونگ روی ورودیش بدنش لرزید.
یونگی مکی از ورودیش زد. ناله جیمین بلند شد.
انگشتاش روی خط بوتی جیمین کشید تا با پریکامش خیس بشن .
با حس انگشتای یونگی دور ورودیش ناله میکرد.
انگشتاش واردش کرد.
جیمین : اهههههه
بدنش قوس داد. یونگی دستش روی دم جیمین کشید . پهلو هاش اروم نوازشش کرد.تا بدن جیمین اروم کنه
یونگی: فاک....خیلی تنگ شدی بیبی
بوسه ای داخل رون جیمین گذاشت. انگشتاش تکون داد و ناله های جیمین بلند شد . کامل مراقب بود به بچه اسیب نزنه .
حس انگشتای یونگی داخلش که به دیواره هاش فشار میورد تا بازتر بشه ، ناله هاش بیشتر میکرد.
شنیدن ناله های جیمین. حس حفره خیس و عمیق دور عضوش ، فشار عضوش به باکسرش بیشتر میکرد. دیگه نمیتونست برای کوبیدن توی اون حفره صبر کنه.
زیپ شلوارش باز کرد. سرعت ضربه های انگشتاش بیشتر کرد. ناله های جیمین بلندتر شد.
با برخورد انگشتای یونگی به پروستاتش ناله بلندی کرد.بیشتر ملافه چنگ زد.
جیمین: اههه...یونگگگ... سریعتر ...اه..
با درخواست جیمین انگشتاش بیرون کشید.
جیمین ناله اعتراضی کرد.
یونگی: صبر داشته باش بیبی
باکسر و شلوارش پایین کشید. بدن جیمین روی تخت بالاتر داد. زانوش لبه تخت گذاشت. پاهای جیمین به هم چسبوند.
یونگی: پاهات همینجوری نگهدار
جیمین: باشه
عضوش روی سوراخ خیس و نبض دار جیمین کشید.
جیمین: اههه..زودباش.. یونگی
یونگی پوزخندی زد .اروم عضوش واردش کرد.
جیمین ناله جیغ مانندی کرد.سرش بیشتر به تخت فشار داد.
یونگی: تنگ شدی بیبی ...خیلی تنگی
یونگی بوسه ای به مچ پا جیمین زد ، دستاش زیر بوتی جیمین گذاشت اون سمت خودش کشید تا عضوش بهتر جا بگیره
جیمین:اهههه
یونگی: هر موقع گفتی... حرکت میکنم
جیمین: اهه.. من خوبم..
یونگی: وقتی خیلی درد داشتی بهم بگو
جیمین: باشه
یونگی اروم ضربه هاش شروع کرد. ناله های جیمین بلند شد . یونگی با دقت و محکم ضربه میزد.
حس حفره خیس و تنگ جیمین دور عضوش ، عضوش سخت تر میکرد.
حس ضربه های عضو یونگ داخلش ناله های بیشتر میکرد.
یونگ با حس دم جیمین که بین پاهاش کشیده میشد خندید‌. با دستش دمش نوازش کرد.
یونگی: ریلکس بیبی...
جیمین سعی کرد حرکت دمش کنترل کنه
با برخورد عضو یونگی به پروستاتش جیغی زد.
یونگی رونای جیمین گرفت. ضربه هاش سریعتر کرد. ناله های جیمین تبدیل به جیغ شده بودن .
اتاق صدای برخورد بدناشون و صدای ناله های جیمین پر کرده بود. ملافه چنگ زد . دیواره هاش دور عضو یونگ تنگتر شد.
یونگی: فاک...خوب بلدی چجوری منو دیوونه تر کنی روباه کوچولو
پوزخندی زد ، محکم تر ضربه میزد
بدن جیمین شروع به لرزیدن گرفت ،
جیمین: اههه...یونگ ...من نزدیکم..اه
یونگی: بیا بیبی ...منم
یونگی عضو جیمین توی دستش گرفت هندجاب داد .همزمان با هم کام شدن. یونگی داخل جیمین و جیمین توی دست یونگی .
جیمین بدنش شل کرد . نفس نفس میزدن .
یونگی: عاشقتم
جیمین به پهلو رو تخت خوابوند بوسه ای روی پهلوش گذاشت
قبل از اینکه عضوش بیرون بکشه.با برخورد لگد بچه به عضوش چشماش گرد شد و به جیمین خیره شد .
جیمین با حس لگد دستش روی شکمش گذاشت.
یونگی: اون...
جیمین: لگد زد...
یونگی عضوش بیرون کشید و لبای جیمین بوسید.دستش روی دستای جیمین روی شکمش گذاشت.
پشت سرش خوابید.
یونگی: مثل اینکه از خواب بیدار شد...
خندیدن.
یونگی: میرم حموم اماده کنم
جیمین سرش به نشونه تایید تکون داد و یونگی بوسه ای روی پیشونی گذاشت رفت .
🔞
**************

snow fox Onde histórias criam vida. Descubra agora