LOVE OR DEMON - part 4

239 39 7
                                    

قسمت چهار :

با اعصاب خوردی گوشیم رو کوبیدم رو میز .اخه اینم موضوع بود ؟

گوشیم زنگ خورد . اسم نایل روی صفحه نمایان شد . گوشی رو جواب دادم : الو !

ظاهرا لحنم خیلی عصبی بود چون نایل گفت : چته تو ؟ بیا منو بخور !

من برای اینکه حال خودمم عوض شه گفتم : جوووووون !

نایل خندید و گفت : بدبخت منحرف ! نگفتی چته !?

من با غصه گفتم : نایل !!! _هممم ؟!

_عین خر موندم تو گل !

_معلومه !

من اخم کردم و گفتم : خب اشغالللل یک کاری بکن . من منبع درس حسابی ندارم !

باید چن تا شیطان پرست پیدا کنم !

_اخه شیطان پرست از تو ...‌در بیارم بدم بهت !؟

من خندیدم و گفتم : داری ؟

نایل خندید و گف : بیشور ، ببین ... من باید برم بای !

اون اینو گفت و قطع کرد . منم از جام بلند شدم که یدفعه یکی بهم تنه زد و گوشیم از دستم افتاد ولی اون بدون اینکه به روی خودش بیاره رفت !

میخواستم فحشش بدم ولی اون کاملا غیب شده بود !

پوفی کشیدم و خم شدم و گوشیمو بردارم که دیدم یک کیف پول مردونه رو زمینه .

در حالی که کیفو برمیداشتم با خودم گفتم : من که به جهنم کیف خودت افتاد بدبخت!

کیفو باز کردم ، تقریبا خالی بود فقط یه تیکه کاغذ توش بود . من به کاغذ نگاهی انداختم و متن روشو خوندم : "1195 خیابون الونت . این اون چیزیه که میخوای فقط مخفی بمون"

من با اخم به اطرافم نگا کردم !

این یکی دیگه خیلی عجیب بود .

در اون لحظه من احمقانه ترین کاره ممکنو انجام دادم . همه چیزو تویه اس ام اس برای نایل فرستادم و به سمت ماشینم رفتم . کل تحقیق و انجام داده بودم فقط باید چند بار اونارو از نزدیک میدیدم تا بتونم یه تحقیق کاملو تحویل بدم !

اون ادرس اگر چه عجیب و مسخره به دستم رسیده ولی تنها سرنخمه !

تنها چیزی که داشتم ! و با اینکه میدونستم این تصمیم خیلی عجولانه است ولی باید انجام میدادم !

هنوز پنج دقیقه از راه افتادنم نگذشته بود که که تلفنم زنگ خورد .

نایل_تو عقلت رو از دست دادددددییییییی!؟

من وارد راسته ی خیابون الونت شدم و گفتم : یه جورایی اره نایل !

_تو یک احمقی . امیلی هیچ جایی نمیری !

LOVE OR DEMONWhere stories live. Discover now