| دوشنبه، ۱۷ ژوئیه ۱۹۴۴ |" از چهارشنبه تا حالا برایت ننوشتهام،
دلتنگیام تمام نمیشود.
انگار قلبم مدام لای گیرهای فشرده میشود.
خواستم کاری کنم که از این فکر و خیالِ دائمی رها شوم
اما هیچ فایده نداشت؛
دو روز تمام را در رختخواب به خواندن نخواندن چیزهایی
و سیگار پشت سیگار گذراندم
بی اراده و با صورت اصلاح نکرده.
تنها نشانی که از همه این احوالم به تو دادم
نامۀ چهارشنبه ام بود.
خیال میکردم امروز جوابش را دریافت میکنم
با خودم میگفتم جواب میدهد
حرفهایی پیدا میکند که گره این حس مهیبی که به جانم افتاده را باز کند.
اما ننوشتی
فکر نکنم این نامه را برایت بفرستم
هر کس دلی تنگ چون من داشته باشد به صرافت نوشتن نمی افتد
اما نمیتوانم جلو خودم را بگیرم و به تو میگویم که یک هفته بیشتر است که احساس بدبختی نفرت انگیزی دارم
به خاطر تو و به خاطر اینکه نیامدهای..."| آلبر کامو به ماریا کاسارس |
***"مخاطب شب و روزم توی وجود تو خلاصه میشه.
انگار یه اتاقه، من و تو...
ولی حقیقتاً این "تو"، یه خیالِ واهیه که خیلی وقته پیداش نیست.
دلم گرفته، از تو دلگیرم...
از وقتی رفتی یکبار هم نگفتم که « کاش نمیرفتی! میشه برگردی؟»
میدونم که الآن راضیای، این رو هم میدونم که از سر اجبار خانوادگی رفتی
ولی امروز به قلبم نمیتونم بفهمونم که شرایط رو درک کنه، که تو رو درک کنه.
دلم خیلی تنهاست میفهمی؟
تو که قرار نیست این نامهها رو بخونی، چطور میخوای از روح زخمی من سر در بیاری؟
برات پسر بالغی شدم،
اتفاقاً میون همه همکلاسیهام میدرخشم.
راستش فقط چون امید دارم به برگشتنت؛
دوست دارم وقتی برگشتی بهم افتخار کنی؛ حتی اگر مثل قبل نباشی.
بعد رفتن تو همهچیز تغییر کرد،
بهت قول نمیدم وقتی برگشتی همون جونگکوکی که ترک کردی رو ببینی.
میبینی چه ساده خیال برگشتنت رو دارم؟
فکر میکردم همیشه بچه میمونم؛
همه مشکلاتم توی امتحان ریاضی خلاصه میشه و تنها باختم وقتیه که کنارت پشت میز شطرنج میشینم اما در عرض چندماه زندگی روی واقعیش رو بهم نشون داد؛ این دنیا بزرگتر از اپن چیزیه که فکر میکردم.
بهت گفتم؟
دلم گرفته،
دلتنگ توام و هنوز گوشه دلم دوستت دارم.
ولی دغدغههای بزرگتری نسبت به آزردگی دل و روحم هست که باید بهشون رسیدگی کنم؛
حداقل یکبار برام بنویس،
احساس کن که ازت خواستم و برام از خودت خبر بفرست؛
من که گناهی نکردم؛
کردم؟
پس چرا دارم مجازات میشم،
فقط خیلی خستهام!
YOU ARE READING
Metanoia || Taekook
Romance𓆱 𝗠𝗲𝘁𝗮𝗻𝗼𝗶𝗮| متوقف شده 𓆸𝘎𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘋𝘳𝘢𝘮𝘢,𝘈𝘯𝘨𝘴𝘵,𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦,𝘚𝘮𝘶𝘵 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘛𝘢𝘦𝘬𝘰𝘰𝘬[𝘝𝘦𝘳𝘴𝘦] " چرا آنهایی که رفتهاند دیگر باز نیامدند؟ که من دلتنگ لبخندشانم..." | تللی |