aspect doré

11 3 2
                                    

**************************

1943 -19 November

کوچه هایی که پس از دیشب،نم‌دار هستند و بوی باران می‌دهند صبح امروز را قابل تحمل‌تر کردند.

صبح زودتر از حالت معمول از خواب بیدار شدم،روزهای بارانی زیبایی ها و مصیبت‌های خاص خودش را داشت.

طی کردن فاصله‌ی همیشگی مدرسه تا خانه برایم لذت بخش بود حتی با وجود آن چاله های پر آب که اتوی پاچه ی شلوارم را بهم می‌زد.

هنوز هم نگاهت در نگاه هرکسی گره می‌خورد مملو از غم و اندوه بود، این سرزمین همچنان بوی خون می‌داد.

سرکلاس بچه ها، سعی می‌کردم شاد و پر انرژی رفتار کنم تا حداقل ساعتی از روزشان را به دور از فکر و خیال بگذرانند؛ اما امان از لبخندی که خیلی وقت بود روی لب های این بچه ها مرده بود.

موقع زنگ تفریح بود که جکسون،مدیر مدرسه به سراغم آمد.

-چی شده آقای معلم تو خودتی، به چی فکر میکنی؟

-اُلگا،یکی از شاگردامه از وقتی پدرومادرش رو از دست داد...هوف نمی‌دونم چی باید بگم اون بچه حتی فرانسه رو به سختی بلده.

دستش را روی شانه‌ام گذاشت و سرش را تکان داد. تظاهر به اهمیت را خوب می‌شناختم.

-خیلی فکر می‌کنی آقای معلم اینجوری از پا درمیای. خودت رو جمع و جور کن بچه ها همون یک ذره انگیزه ای که دارن رو از شماها میگیرن. امروز قراره چندتا از سربازهایی که تازه برگشتن بیان و به بچه ها سر بزنن واسه هردو گروه هم خوبه مگه نه؟

و او نمی‌فهمید که من تمام روز را خاک گچ می‌خورم تا آن بچه هارا از هرچه سرباز و جنگ و مرگ است دور‌کنم نه اینکه آنها را باهم رو به رو کنم.

نزدیک به زنگ سوم بود که ارتش مدیر تشریف آوردند. از همان اول از نوع نگاهشان به بچه ها خوشم نیامد. انگار به دنبال متحد و متفق می‌گشتند. اما مگر آنها فقط تعدادی بچه ی بی گناه و سختی کشیده نبودند؟ پس این رفتار چه فرقی با آلمان نازی داشت؟

مسئولیت آشنایی بچه ها با سرباز هارا به خود مدیر واگذار‌کردم و از پشت میزم نظاره‌ گر صحنه بودم؛در همین میان آن دخترک روسی خودش را به میزم نزدیک کرد.

-آقا اجازه،من ی سوال داشتم. از کجا معلوم اونها دوستن یا دشمن؟ اونها هم ترسناکن و هم بداخلاق تازه حرف هم نمی‌زنن.

اشغال گران این خاک هم دم از اتحاد و دوستی می‌زدند،نمی‌دانستم باید به او چه جوابی بدهم چند لحظه صبر کردم تا فکر کنم که پسر جوانی جلوی دخترک زانو زد و شروع کرد به صحبت کردن با او، لجه اش تفاوت فاحشی از دیگران داشت.

Blue man [L.S]Where stories live. Discover now