P3

52 14 3
                                    


من همچنان به ماه نگاه میکنم مثل هر شب دیگری که تو خواب را از چشمانم گرفتی

حالا اسم من را جنگجوی 505 پنج میزارم مثل یک ماشین و صلاح برای کشتار

از چیزی که حالا هستم بیشتر از قبل متنفرم ولی حالا افراد بیشتری دوستم دارن

ولی هنوز دلم علاقه تورا میخواهد

با خودم هرشب میگویم اگه از این قفس رها یابم میتوانم بار دیگر ببینمت؟؟؟

وحشی تر از آن هستم که به خودم اطمینان بدم بعد دیدنت بهت آسیبی نزنم

ولی حق من این درد نبود

من چی هستم....به چی تبدیل شدم

چرا قابل کنترل نیستم

تو مرا از چه آزاد کردی که انقدر وحشی شدم

میشه بار دیگه بهم قلاده عشق ببندی

شاید دیگر انقدر خطرناک نباشم

چرا من باهمه از اول فرق داشتم؟؟؟ شاید دلیل تمام این دردا تو باشی امگایی که نمیدونم هنوز مال من هستی یا نه "

_برای رفتن به پیش رئیس جمهور و رسمیت فرماندگیت آماده ای پسر؟ تو موفق شده باید خیلی خوشحال باشی

جونگکوک_ نه هنوز....من به هدفم نرسیدم ...هدفم خیلی جلوتره فرمانده برای خوشحالی زوده خیلی زود

و خیره به ماه مشروبی که توی لیوانش بود و یه سره سر کشید

ماه مثل هر شب به درخشش خودش میتابید

و الهه ماه توی قصرش روی اسمون نشسته بود از این بالا به پایین و سرنوشت پر هرج و مرجی که قرار بود برای کل قلمروها بفرسته فکر میکرد

تهیونگ_ جیمینی این لباس برای مراسم فردا خوبه؟

دودل سومین لباسی که فکر میکرد مناسبه رو به روی تنش گرفت و با استرس و خستگی روی تخت کنار لباسای دیگه مرتش کرد

جیمین_خوب بود که

تهیونگ_ تو داری چیکار میکنی؟

جیمین_ لباس انتخاب میکنم

تهیونگ یه تای ابروشو بالا داد

تهیونگ_ندیده بودم هیچوقت روی لباست حساس باشی جیمین شی

جیمین_ چیه مگه من آدم نیستم

و بعد این حرف روی صورتش اخم با مزه ای و جا داد

تهیونگ_ اوم تو آدمی یا جناب کیم هوسوک؟

و لبخند شیطانی زد و جیمین عصبی و مشاهده میکرد که سرخ شده بود و مثل میگ میگ غر میزد

مراسم*******

تهیونگ با وقار نشسته بود و شیپور زنان و لرد و رییس جهور و همسرشون و پرنس هوسوک همه و همه منتظر اون پسر بودن

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 01, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

جنگجوی 505Where stories live. Discover now