part 4

729 65 28
                                    

یکم طول کشید تا موقعیت رو درک کنم
اون الان داشت چیکار میکرد؟
-هعی متجاوزگر منو ولم کن
مشت میزدم به پشتش اما انقدر ورزیده بود لامصب انگار نه انگار بیشتر دست خودم دردگرفت
-فردا میرم ازت شکایت میکنم و استعفا میدم به اونجای نازنینم ک دیگه همچین کاری گیرم نمیاد
میگم ولم کن بیناموصصص
اخرسر داد زدم ک یهو دیدم باسن نازنینم رو مورد عنایت قرار داد
اون الان به باسن من دست زد؟
خب مطمعن شدم ک امشب قراره از باکره بودنم در بیام
در حین این اتفاقا متوجه نشدم که کی رسیدیم به اتاقی ک تاحالا بهش ورود نکرده بودم
در اصل اون اتاق ورود ممنوع بود!
درو ک باز کرد منو گذاشت زمین و درو قفل کرد
دروغ چرا یکم ترسیدم
-هعی...چرا درو قفل کردی
+بیب اینجا عایق صداس چرا مثل چند دیقه پیش دهنتو باز نمیکنی و اون صدای خوشگلت رو از هنجرت نمیکشی بیرون؟
اون نگاه سرد و جدی داشت و اصلا مثل من نبود
با چند دیقه پیشش فرق داشت
کلا یه دنیای دیگه بود
من تا الان فکر میکردم همه اینا یا خوابه یا دیوونه شدم اما جدی جدی داره چه اتفاقی میوفته
یکم رفتم عقب
-ببین من
من نمیدونم چه مرگته و چی تو سرته اما حق نداری بهم دست بزنی
صدام یکم میلرزید
انگار مغزم هم متوجه شده بود ک دیگه شوخی نیست
+چیشد
اون روی سلیطه و بچ چند دیقه پیشت کو؟
داشت عصبیم میکرد اما واقعا دوست نداشتم با همچین روانی دهن به دهن بیام وگرنه معلوم نیست باهام چیکار میکنه
-برام مهم نیست چی فکر میکنی فقط ولم کن
بهم نزدیک شد و من حتی نمیتونستم تکون بخورم
+تو خیلی خوشگلی... و چیزای خوشگل بوسیدنین
یا حسین
بوسیدنی؟
اون میخواد اولین بوسم رو بزور ازم بگیره؟
اونم یه پسر!!!
البته من با پسر بودنش مشکل ندارم
مشکله من اینه ک من تاپم!
البته میشه از الان دیگه گفت بودم...






شل شده بودم
نمیدونستم چیکار کنم
اون پسره دیوونه با خودش چی فکر کرده بود ک منو اونم توی محل کارم میبوسید؟
یهو پرتش کردم اون ور ک افتاد زمین
رفتم سمتش و خواستم یقشو بگیرم ک دیدم داره گریه میکنه
ودف رسما با یه روانی داخل اتاق گیر افتادم
-تو مشکل داری؟ چیزی مصرف میکنی؟ باید ازت ازمایش اعتیاد بگم بچه ها بگیرن
معلوم هست چته؟
+تو نمیفهمی ک دوست دارم؟
داد زد اونم با گریه
تو صداش شوخی و مسخره بازی دفعه های قبلش نبود
-تو چی میگی دیوونه شدی؟
یهو بلند شد و اومد سمتم
یقمو گرفت و توی صورتم داد زد
+مین فاکینگ یونگی برام مهم نیست ک شغلت چیه و الان چیکاره ای اما حق نداری منو یادت بره
-ها؟
+منم جیهوپ
چطور منو یادت نمیاد؟ تو واقعا عوضی هستی
یهو یقمو ول کرد
جیهوپ...
جیهوپ...
من هیچی یادم نمیاد
-تو رسما دیوونه ای
همین الان از اتاق من گمشو بیرون و دیگه برنگرد دفعه بعد قول نمیدم همین جوری ولت کنم و با یه پرونده گنده نفرستمت دادگاه!
اروم رفت سمت در اما لحظه اخر برگشت
بغض داشت و برام دردناک بود
نمیدونم چرا حس عذاب وجدان بدی توی وجودم بود
اومد یچیز بگه اما انقدر اروم گفت ک نفهمیدم و رفت و درو بست
جیهوپ...
باید یادم بیاد.





فلش بک به موقع کول کردنه جونگکوک توسط تهیونگ-
-میگم این صداهای جیغ جونگکوک نبود؟
جیمین اروم برگشت سمته خدمتکار
+هعی شماها ک دوست ندارید اخراج بشید؟
*اخه پارک 11 شب اونم جونگکوک به اون خوشگلی
من فکرای خوبی به ذهنم نمیاد!
+هول بدبخت تو به خوشگل بودنه جونگکوک چیکار داری
_پارک منطقی باش صدای جیغشم اومد من مطمعنم فردا جونگکوک لنگ میزنه
-هعی هعی تازه صدای قفل شدنه در هم اومد
*میگم اگر ارباب از اتاق خودش خارج شده و رفته توی یه اتاق دیگه نکنه همون اتاق ممنوعه باشه؟ وایییی
+هوی همتون خفه شید
هیچ اتفاقی قرار نیست بیوفته من جونگکوک رو میشناسم
حتی اگر اخر این ماجرا به اخراج شدنش ختم بشه پا به دادن به ارباب نمیده!
_من ک همین الان ارباب ازم بخواد بهش میدم! لامصب خیلی ددیه
+تو خفه شو همین الان بگم بکش پایین میکشی
_هعی اشغال چی میگی ویمیمیمسم
و بحث خدمتکارا و سرخدمتکار همین جوری ادامه پیدا کرد
و اونا هیچکدوم نمیدونستن ک واقعا توی اون اتاق چه اتفاقی داره میوفته....





صبح فردا-
اروم چشمام رو باز کردم
روی تخت نرمی ک زیرم بود غلت خوردم و به یچیزی برخورد کردم
بزرگ بود و توی خواب و بیداری بغلش کردم
داشتم دوباره گرم خواب میشدم ک دستی رو روی کمرم حس کردم ک داشت نوازشم میکرد
چرا رو کمرم لخت بود...
یه دست...
چیزه نرم و گنده...
تخته نرم...
نه





-----------------------
بچه ها اینم پارت جدید شوگر ددییی
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت بکنید
اگر کم بود یا بد ایم سوریییی
تا هفته دیگههه

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 17, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

sugar daddyWhere stories live. Discover now