part 07

133 27 28
                                    

"یک هفته بعد"

- میدونی چرا من از تو بین خدایان بالاترم با اینکه اون جایگاه و همه حق تو میدونن؟

هیونجین سمت جونگین برگشت و صورتش و نشون داد

- بخاطر این جونگین،تو قدرتمندتری باهوش تری و همه جوره از من بهتری اما زیبا نیستی و خب اخلاق خوبی هم نداری اینو که میدونی

خنده ی ارومی کرد و نگاهش و به بیرون داد

- همه رو نمیتونی با قدرت ، ثروت و سیاست مطیع خودت کنی چون همیشه کسی پیدا میشه که از تو قوی تر باشه اما با زیبایی میشه همه رو زمین زد و برای این کار حتی لازم نیست زیبا ترین موجود جهان باشی

موهاش و عقب فرستاد و با صدایی که اروم تر از قبل شده بود ادامه داد

- یه بدن خوب و یه چهره ی زیبا همراه با کمی سیاست میتونه همه رو مطیع خودش کنه چون بین خدایان عشقی نیست و بین ادمیان عقلی! همه اخر تسلیم هوس های بی حد و مرزشون میشن

اروم چشم هاش و بست و از نسیمی که از پنجره ی نیمه باز میومد لذت برد

- این دلیلی میشه که ازت بالاترم چون زیباترم! من این و بهت ثابت کردم جونگین، المپیک قدرتمند ترین خدا رو جلوی خودت مطیع خودم کردم و حتی خدایانی رو که عاقل ترین به حساب میومدن

دوباره سمت جونگین برگشت و با قدم های اروم و محکم سمت جسم لرزونش رفت و اشک هایی که روی گونه‌های نرمش میریخت و به ارومی پاک کرد

- حتی تو هم خودت و تبدیل به وسیله‌ی بازی من کردی

جونگین با چشم های خیسش به دوتا گوی توخالی و پوچ هیونجین داد و نوک انگشت هاش و روی گونه‌ی خدای عشق کشید و با صدایی که به خوبی لرزشش حس میشد گفت

- هیونی...من ناعادلانه ترین بازی بودم که تا الان داشتی و تا ابد خواهی داشت چون خدای رو به روت عشق و احساس کرد،عروسکت یه قلب تپنده داشت و تو  چاقوی داخل دستت و با بی رحمی داخل قلبش فرو کردی

دستاش و دور گردن هیونجین حلقه کرد

- اما عروسکت شکایتی نداره تو مقصر نبودی، تو فقط بازی میکردی و از وجود یک قلب بی خبر بودی

جونگین بخاطر تفاوت قدی که داشتن مجبور شد کمی روی پاهاش بلند بشه تا بتونه لب هاش و به لب های هیونجین برسونه اما قبل از اینکه به خدای رو به روش فرصتی بده عقب کشید و از هیونجین فاصله گرفت

- اما تا ابد تو خدای منی و من عروسک قدیمیت... این عروسک احمق حتی با قلب زخمی و در حال خون ریزی هم باز به تو وفادار و تو رو خدای خودش میدونه و براش مهم نیست چند بار قراره پس زده بشه و بشکنه

هیونجین فاصله ای که جونگین ایجاد کرده بود و با چند قدم سریع پر کرد و با گرفتن کمرش اونو به خودش چسبوند و بوسه ی عمیقی رو شروع کرد و حریصانه لب های جونگین و میبوسید و اجازه ی دخالتی و به اون خدا نمیداند بعد از چند ثانیه با بی میلی از لب هاش جدا شد

AphroditeWhere stories live. Discover now