Part 1

827 147 73
                                    

با مشت محکمی که به صورتش خورد محکم رو زمین افتاد و دردی که تو شونه‌‌ش پیچید باعث شد ناله بلندی از دهنش بیرون بیاد و چشماشو محکم رو هم فشار بده.

می خواست دهنشو باز کنه و دلیل رفتارای مرد مقابلشو بپرسه ولی دست پر قدرت اون جلوی بیرون اومدن هر حرفیو از دهنش گرفت.

"تو جوجه پلیس٫ فکر کردی قرار نیست هیچ وقت بفهمم که پشت سرم چه غلطی می کردی؟"

نفس جونگین تو سینش حبس موند و با چشمای درشت شدش به سهون خیره شد. سهون فهمیده بود که اون پلیسه و این یعنی این جا آخر خط بود.

سعی کرد دست سهونو از رو دهنش کنار بزنه ولی سهون دست دیگشو پشت سر جونگین گذاشت و اون یکی دستشو محکم تر رو دهنش فشار داد که جلوی بیرون اومدن هر کلمه ایو از دهن پسر مقابلش بگیره.

"فقط خفه شو٫ حتی نمی خوام صداتو بشونم. فقط می‌ خوام بکشمت جونگین."

بدون این که از جاشون بلند بشن محکم جونگینو به دیوار پشت سرش کوبید و بدون این که دستشو از رو دهنش برداره و به تقلاهاش اهمیتی بده از فاصله نزدیک به چشمای ترسیدش زل زد.

"من تمام عشقمو بهت دادم جونگین٫ من برای تو کارایی کردم که برای هیچ کس نکرده بودم. با من کاری کردی که بخوام همین الان با چاقو تیکه تیکت کنم و‌ جون دادنتو‌ نگاه کنم."

تن جونگین لرز خفیفی گرفت و‌ بغض به گلوش فشار میاورد. اون نمی خواست به این زودی بمیره٫ نه به دست کسی که عاشقش بود. این همه چیزو براش دردناک تر می‌ کرد.

بدنش از ترس و استرس زیاد سست و بی حس شده بود٫ تو حالت عادیشم نمی تونست با سهون درگیر بشه چه برسه به الان که این جوری گیر افتاده بود. یه پلیس مخفی تازه کار دست و پا چلفتی کجا و پدرخوانده مافیا کجا!

وقتی سردی اسلحه رو روی شقیقه‌ش حس کرد قلبش یه تپشو جا انداخت و بدون این که برای چند ثانیه نفس بکشه با چشمای ترسیدش به صورت جدی سهون خیره شد.

همون لحظه دست سهون از رو دهنش برداشته شد ولی ترس زیاد اجازه نمی داد که حتی کلمه ای حرف بزنه.

"ترسیدی پسر کوچولوی من؟ نترس. اگه پسر خوبی باشی بدون درد و با یک تیر تمومش می کنم."

جونگین با این حجم از نفرت تو صدای سهون بغضش به شدت ترکید و با صدای بلند شروع به گریه کرد.

"سـ-سهون...من...من خیانت نکردم...قسم مـ-می خودم...هیچی...هیچی بهشون نگفتم. هـ-هیچ اطلاعاتی از تو...از تو بهشون ندادم."

Not You (SeKai) <completed>Where stories live. Discover now