Part 10

405 106 30
                                    

جونگین با قدم های شل و بی حوصلش خودشو به آسانسور رسوند و سهون هم پشت سرش وارد آسانسور شد، جونگین به محض ورود سهون سرشو روی شونه‌ش گذاشت و چشماشو بست.

"خیلی خستم، می خوام بخوابم."

سهون دستشو دور کمر جونگین حلقه کرد چون می دونست هر لحظه ممکنه خواب بره و بیوفته.

به قدری تو مسیر حرف زده بود که هیچ کدومشون نتونسته بودن بخوابن و حالا این جوری به مرز بیهوشی رسیده بود و غرغر می کرد.

"قبلش باید دوش بگیریم، نمی شه این جوری بخوابی."

جونگین خودشو بیشتر به سهون چسبوند و بدون این که چشماشو باز کنه آروم زمزمه کرد.

"نمی خوام."

سهون با اخم به صورت خواب آلود جونگین نگاه کرد و آروم از خودش فاصله‌ش داد.

چند بار بهش گفته بود که توی هواپیما بخوابه و به خودش بی خوابی نده ولی جونگین تا وقتی که رسیدن چشم رو هم نذاشت. این لجبازی کردناش گاهی سهونو عصبی می کرد.

"نمی خوام نداریم جونگ، دوش می گیریم و بعدش می خوابی."

جونگین با بی حوصلگی چشماشو برای سهون چرخوند و به محض ایستادن آسانسور ازش پیاده شد و به سمت اتاقشون دوید.

"خودت تنهایی برو."

جونگین با صدای بلند گفت و به محض این که به اتاق رسید خودشو روی تخت خوابشون پرت کرد و بالشت رو‌ محکم تو بغلش گرفت. از شدت بی خوابی حتی چشماشم درست و‌حسابی باز نمی شدن و کاملا گیج بود.

سهون پشت سر جونگین وارد اتاق شد و با دیدنش توی اون وضعیت لبخندی رو لباش اومد.

بدون این که حرفی بزنه لباس های خودشو یکی یکی بیرون آورد و به سمت حمام رفت و بعد از پر کردن وان و مطمئن شدن از ولرم بودن آب از اونجا بیرون اومد و به سمت جونگین رفت.

جونگین به همین سرعت خواب رفته بود و نفس هاش منظم شده بود. آروم بالشتو از بغلش بیرون کشید و با احتیاط همون جوری که خواب بود روی تخت نشوندش.

جونگین بدون این که بیدار بشه سرش روی شونه سهون افتاد و صدای نامفهومی از دهنش خارج شد. سهون به حرف زدنش تو خواب آروم خندید و تیشرت و شلوارش رو به هر سختی که بود از تنش بیرون آورد.

جونگین که بد خواب شده بود بدون این که چشماشو باز کنه با صدای گرفته‌ش غر زد.

"دست از سرم بردار."

سهون بدون این که توجهی بهش نشون بده با احتیاط روی دست هاش بلندش کرد و به سمت حمام رفت. بدن خسته پسرش رو توی وان گذاشت و جونگین تقریبا داشت از خستگی به گریه میوفتاد، چرا فقط دست از سرش بر نمیداشت تا بخوابه؟

Not You (SeKai) <completed>Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz