Part 8🐰

2.2K 392 67
                                    


حقیقتاً تهیونگ فکرش رو هم نمی‌کرد فیلمی که جیمین انتخاب کرده، این‌قدر ترسناک باشه! آخه کی برای دیدن فیلم به صورت دست‌جمعی و همراه خانواده‌ی دوست‌دخترش، ژانر ترسناک رو انتخاب می‌کنه؟! با نگرانی به بدن لرزون جونگ‌کوک زل‌ زد و سعی کرد با نوازش موهاش کمی آرومش کنه.

_ته‌ته‌.

تهیونگ با شنیدن صدای ضعیف و لرزون خرگوشکش، زیر لب لعنتی برای جیمین فرستاد و جواب داد:

_ جانم پامپکین نازم؟

جونگ‌کوک که از زمان شروع فیلم سعی داشت، ترسش رو کنترل کنه تا گوش‌هاش‌ بیرون نزنن با استرس لب زد:

_ ته‌ته‌... من... من می‌ترسم... گوش‌هام... گوش‌هام الان میان بیرون!

تهیونگ دستپاچه، خرگوش نازش رو به‌طرف خودش برگردوند تا دیگه چشمش به پرده‌ی سینما نیوفته و بعد از قاب گرفتن صورتش، با صدای آرومی گفت:

_ عزیزدلم من رو ببین... می‌خوای بریم بیرون؟ چرا زود‌تر بهم نگفتی که ترسیدی عشقم؟

جونگ‌کوک با چشم‌های تیله‌ای براقش به تهیونگِ نگران نگاه کرد و با خجالت زمزمه کرد:

_ من... من نمی‌خواستم شبت رو خراب کنم.

تهیونگ که با دیدن مهربونی و درک بالای جونگ‌کوکش، هر روز بیشتر از قبل عاشقش می‌شد با شیفتگی لب زد:

_ کی گفته که با بیان ترس‌هات شبم رو خراب می‌کنی شیرینم؟ کنار تو بودن هرجایی که باشیم برام لذت‌بخشه، چه الان توی خونه باشیم و چه در‌حال دیدن این فیلم بی‌سر‌ و ته! باید زودتر بهم می‌گفتی چه حسی داری عزیزدلم.

جونگ‌کوک با خوشحالی از شنیدن حرف‌های صادقانه‌ و بامحبت تهیونگ سر تکون داد و گفت:

_ خیلی خوشحالم که کنار خودم دارمت ته‌ته‌ی من... تو خیلی خوبی.

تهیونگ لبخند بزرگی رو به خرگوشکش زد و گفت:

_ نه بهتر از تو فرشته‌ی پاکم! حالا هم نترس و سعی کن گوش‌هات رو کنترل کنی، الان می‌ریم بیرون و می‌برمت یک‌جایی که خیلی دوست داری.

جونگ‌کوک هم متقابلاً لبخند خرگوشیش رو به تهیونگ هدیه و برای تأیید سر تکون داد.

تهیونگ به طرف جیمین و نوناش که پشت سرشون نشسته بودن چرخید و با دیدن جیمین که انگار سعی در شنیدن مکالمه‌ی اون و جونگ‌کوک رو داشت، چشم‌غره‌ای بهش رفت.

جیمین که با برگشتن تهیونگ به‌طرفش، دستش رو شده بود، به‌طور احمقانه‌ای به تهیانگ زل زد و جوری وانمود کرد که انگار به اون‌دو نگاه نمی‌کرده.

_ اون چشمای درشتت رو از کاسه در میارم جیمین‌شی! این چه فیلم مزخرفیه که انتخاب کردی؟!

تهیونگ با عصبانیت غرید و جیمین با لبخند احمقانه‌ای جوابش رو داد:

My pumpkin 🐰Where stories live. Discover now