part 2 help

130 19 2
                                    


جونگ کوک : میتونی اوپا صدام کنی
بلند خندید
متعجب نگاش کردم
نگاه متعجبمو که دید شروع کرد حرف زدن : نه آخه از کجا معلوم ازم بزرگ تر باشین
[حالا بهش بگم رزومه ای که دادی به کمپانی رو دیدم؟]
جونگ کوک : بهت نمیخوره ازم بزرگ تر باشی
یکم مکث کرد
یونا : چن سالتونه؟
جونگ کوک : ۲۱
باز زد زیر خنده

یونا : یه جوری میگین بهت نمیخوره بزرگ تر باشی فک کردم ۳۰ یا ۴۰ سالی دارین ، یه سال بیشتر ازم بزرگ تر نیستین
گلوشو صاف کرد و دستشو جلوم دراز کرد
یونا : به هر حال ، خوشبختم اقای بیست و یک ساله
منم بعد یه مکث کوچولو دستشو گرفتم
یونا : یونام ، مین یونا
جونگ کوک : خوشبختم

11:30 p.m
Vooka p.o.v

با لرزش تو جیب شلوارم
گوشیمو از توی جیبم در اوردم و تماسو وصل کردم
ووکا : بله نونا
یونا : کنار ماشین توی پارکینگ فرودگاه منتظرتم
گوشیو قط کردم و باز تو جیبم گذاشتم
بعد از گرفتن چمدونم سمت خروجی حرکت کردم

نونا رو دیدم که کنار ماشینا ایستاده بود و برام دست تکون میداد
دسته ساکو گرفتم و سمتش رفتم
اروم بغلش کردم
ووکا : سلام نونا
ازم جدا شد
یونا : سوار شو
ساکو ازم گرفت
رفتم روی صندلی کنار راننده نشستم و نوناهم بعد از جاساز کردن ساکم اومد روز صندلی راننده نشست
ووکا : گواهینامه گرفتی؟
یونا : مربیم بابا بود....یه ماه بعد از تولد ۲۰ سالگیم تست دادم و گواهینامه گرفتم
اشک تو چشماشو میتونستم حس کنم
با بغض حرف میزد
خواستم بحثو عوض کنم
ووکا : راستی نونا
یونا : هوم
ووکا : چه داشنگاهی قبول شدی؟ واقعیتا جوری که تو درست خوب بود اگه دانشگاه سئول قبول نشده باشی تعجب میکنم
یونا : هاروارد
با چشمای گرد شده نگاش کردم
نزدیک بود از حدقه بزنه بیرون
ووکا : چ..چی گفتی؟ هاروارد؟
یونا : درخواستشونو رد کردم
برا دومین بار شک بهم وارد شد
ووکا : هااااا؟ رد کردی؟ چرا؟
یونا : میخوام تو کمپانی بیگ هیت دبیو کنم
ووکا : بیگ هیت؟ همون که بابا ۴۵ درصد سهامشو داشت؟
یونا : اره همون...امروز اودیشن دارم دو روز دیگه جوابش میاد
ووکا : چیشد یهو تصمیم گرفتی اودیشن بدی؟
یونا : تو کارام فضولی نکن بچه...
ووکا : نونا من فقط ده ماه ازت کوچیک ترم
یونا : بازم ازت بزرگترم و بازم نونا صدام میکنی
ووکا : این دلیل نمیشه که هر کی ازت کوچیک تر باشه رو بچه صدا کنی نونا...شایدم خودت ۵۰ سالی سن داری که همه رو بچه میبینی
یونا : تیکه ننداز بچه
اهی کشیدن و سرمو به نشونه ی تاسف تکون دادم

time jump 12 a.m
Jungkook p.o.v

بعد از ظبط کردن دنس پرکتیس dionysus منیجر کیم اومد و گفت بنگ پی دی نیم کارم داره و باهاش برم

منیجر کیم در زد و درو باز کرد
پشت سرش قدم برداشتم
پی دی نیم : اوه جونگ کوکا
برای احترام اول یکم خم شدم و گفتم : کارم داشتین؟
پی دی نیم : در مورد اقای مینه
کنجکاو و نگران نگاش کردم
پی دی نیم : بشین اول

روی مبل کنار میز نشستم و بنگ پی دی نیمم بلند شد رو به روم نشست و یه شاسی کلاستوری گذاشت جلوم
پی دی نیم : نگاش کن
برش داشتم و به برگه هایی که داخلش بود نگاه کردم
رزومه ی دختری که دیروز بخاطرش کلی دوییدم و بیشترین درصد رو بین کل کسایی که اودیشن دادن بهش دادم
در شاسی کلاستوری رو بستمشو گذاشتمش روی میز و با لحن ارومی گفتم : میشه بپرسم این دختر چه ربطی به اقای مین داره؟
پی دی نیم : واقعیتا خودمم وقتی دیدم برا اودیشن اومده تعجب کردم ولی دختر یون ووک شیه
با چهره ای که تعجب ازش میبارید پرسیدم : دخ...دخترشون؟

در حالی که زل زده بود به میز گفت : اره....قبلا تصادفی با دخترش دیده بودمش ، گفته بود دخترش خیلی درسش خوبه و به نظر اینده داره....برام عجیب بود که بعد مرگ پدرش توی کمپانی ای که یکی از بزرگ ترین سهام داراش خود پدرشه اودیشن بده
نگاهشو از میز گرفت و به چهره ی متهیر من داد
پی دی نیم : برا همین بهت گفتم بیای ، خواستم بهت بگم باید کمکش کنی
جونگ کوک : ب..بله؟
پی دی نیم : خودت باید بهتر بدونی...حتا قبل از اینکه شناخته بشین کمکای زیادی بهمون کرد اوایل دبیو رو کمپانی خیلی سرمایه گزاری کرد جوری که کسی حتا فکرشو نمیکرد و برای تمرینا و اجراها به خودتونم خیلی کمک کرد

سرمو پایید انداختم
جونگ کوک : درسته
پی دی نیم : کم ترین کاریه که حتا بعد از مرگ میتونیم براش انجام بدیم
حلقه زدن اشکو توی چشمم حس کردم
پی دی نیم : انجامش میدی؟
سعی کردم جلوی ریزش اشک توی چشممو بگیرم
سرمو اوردم بالا : باید چیکار کنم؟
پی دی نیم : میخوام بهش کمک کنی و باهاش تمرین کنی...فردا جواب اودیشن میاد و بعد کاراموز شدنش بهش توی دنس و وکال کمک کن...ازش معلوم بود که استعدادشو داره و وکالش قوی بود فقط کمکش کن تا پایان کاراموزیش وکالیست اصلی بشه

✎﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏


مـمـنـون کـه تـا ایـنـجـا خـونـدیـن دو پـارت اولـش خـیـلـی کـوتـاه بــود ولـی تـوی پـارتـای بــعـدی جـبــران مـیـکـنـم
بــا ووت و کـامـنـتـای زیـبــاتـون بــهـمـ انـرژی بــدیـد

heart killer [قاتل قلب]Where stories live. Discover now