Cherry

148 8 0
                                    

برای بار دوم تو این هفته به اینجا اومده بود، به انبوهی از کاه های طلایی رنگ تکیه داده بود و دست‌هاش مکان گرمی برای قایم شدن جوجه ها بودن. چشم های طلایی رنگش رو بسته و ظاهرا به خواب رفته بود. کنجکاو بود که اینبار چه بهونه ای برای به اینجا اومدنش سر هم کرده. "دوباره بحث جانشینی رو مطرح کردن" ، "عصبانی بودم" ، "نیاز به سکوت داشتم" ، "دلم برای دوستای کوچولوم تنگ شده بود". چرا فقط دلیل اصلی اومدنشو نمیگفت؟
عاهی کشیدو اسمشو صدا زد و همونطور که انتظار میرفت با "فقط چند دقیقه دیگه." مواجه شد.

"لباس‌هاتون"

چشم‌هاش رو باز کرد و کمی جابجا شد "گفتم وقتی کسی نیست باهام رسمی صحبت نکن"

"لباسات بوی کاه میگیرن و اینجوری نه تنها خودت، بلکه من رو هم بخاطر پنهان کردنت توی دردسر میندازی"

خم شد و جوجه کوچیکی که خودش رو بین دست های گرمش جا داده بود رو بلند کرد، بوسه ای روی نوک نارنجی رنگش گذاشت و اون رو کنار مادرش قرار داد.

"تو که نمیخوای بجای من یه پیرم غرغرو اینجا کار کنه که حتی بهت اجازه ورود نده و رفت و امدت رو به ملکه-"

دستش رو دراز کردو با بغل کردنش مانع ادامه حرفش شد "میدونی که صدات از هر سازی برام گوش نواز تره ولی الان تو هم داری مثل اون پیرمرد غر میزنی"

نتونست اعتراضی کنه. دستش رو روی زمین به عنوان تکیه‌گاه قرار داده بود ولی هنوز هم زیادی بهش نزدیک شده بود و همین مضطربش میکرد.

" دست‌هات رو روی زمین نذار، اسیب میبینن. منو بغل کن "

مگه میتونست نه بیاره؟ بهرحال که اون مجبورش میکرد. تکیه‌گاهش رو از زمین گرفت و سرش روی سینه‌ش فرود اومد. گرم بود.

"برام حرف بزن چری"

"چری؟"

"رنگ موهات... دوباره رفتی سراغ اون دخترای عحیب و غریب؟"

موهاش رو نوازش کرد هنوز هم نرم و خوش بو بودن.

" اونا میگن موهام برای امتحان کردن رنگاشون مناسبه"

" دیگه پیششون نرو. خودم بهشون میگم که دنبال یکی دیگه برای این کارهای عجیبشون بگردن"

و بوسه ای روی تارهای سرخ رنگش گذاشت
دقایقی همراه با گوش دادن به سکوت و صدای جیک جیک جوجه ها سپری شد

"به چی فکر میکنی. امروز زیادی ساکت شدی"

فقط سکوت کرد

"میشه برام اهنگ مورد علاقه‌ت رو بخونی؟ این سکوت بدون صدای تو زیادی ازار دهنده‌ست"

My MindWhere stories live. Discover now