با رسیدن به در کوچکی ، پسر بزرگتر محتاطانه آن را باز کرد و به داخل رفت.
شوگا هم به داخل اتاقک رفت اما با چیزی که دید دست و پاهایش سست شد.
دیدن آن صفحه برایش سخت بود...او روی زمین افتاده بود و بدنش برهنه و خونی بود...تمام بدنش کبود بود ، اما چیزی که بیشتر در چشم میآمد ، ردهای شلاق و چاقو بودند که بر روی پشتش قابل مشاهده بود.
و در آخر صورتی که زیر چشمش کبود بو و گوشهٔ لبش پاره شده بود و خون میآمد.
نگاهش فقط روی صورت دختر موند...نمیتوانست بدنش را زیر نظر بگیرد...چرا که همین بدن کبود و خونی ، بیدفاعترین بود.
یونگی هیچوقت با دیدن کسی آنگونه بدنش سست نشده بود ، او صدها نفر رو تاحالا کشته بود و برای هیچ یک دل نمیسوزاند اما این....نمیتوانست حتی پلک بزند.
درسته...یونگی کسیه که خیلیها رو کشته و همه ازش میترسیدند چرا که اون رییس مافیا بود ، رئیس گروه خودش...درحال حاضر سردسته مافیاها پدرش بود و اون فقط یه مافیا قوی بود.
اما حالا این بغض گلویش و چشمان اشکی و صورت خیس شدهاش برای دختر بود.
دختری که همین دیشب گلویش را میفشرد و قصد خفه کردنش را داشت.
قلش درد گرفته بود و تیر میکشید.
و فقط اون در اون وضعیت نبود بلکه جیهوپ هم همین حال را داشت...اون دختر برایش عزیز بود...اون دختر تنها کسی که بود که دوستش داشت و بهش اعتماد داشت.
_مین سولآ!!...سولآ!!!!
دختر جواب نمیداد ، جیهوپ دستش را روی گردن دختر گذاشت ، نبض داشت اما ضعیف بود.
کتش را از تنش در آورد و روی او انداخت...او را در آغوش کشید و بلندش کرد.
با دیدن یونگی که مسخ شده جایی را نگاه میکرد با صدایی که بخاطر عصبانیت و نگرانی میلرزید گفت:
_یونگی باید زود برسونیمش بیمارستان.
وقتی حرکتی از پسر ندید اینبار داد زد:
_یونگییی!!!
پسر با صدای داد او نگاهش را به چهره او و جسم کم جون اون دختر داد.
سرش را به آرامی تکون داد و بلند شد.
به سمت پسر رفت و دستش را سمت او گرفت.
جیهوپ سریعا دختر را در آغوش او داد و به سمت بیرون حرکت کردند.
به ماشین رسیدن ، یونگی دختر را روی صندلی های عقب خوابوند و خودش هم نشست و سر او را روی پایش گذاشت.
هوسوک پشت رول ماشین نشست و به سمت نزدیکترین بیمارستان که حدودا دو کیلومتری باهاشون فاصله داشت ، حرکت کرد.
YOU ARE READING
My Man
Mystery / Thriller(فصل اول پایان یافته) با دیدن مکی که جیمین به لبهای خودش زده بود ، اخم کوچکی کرد و نگاهش را به چشمهای زیبای پسر داد. +این لبها مال منن...جیمینا...تو اجازه نداری اونارو مزه کنی. -چ-چی؟! +میگم که من فقط اجازه دارم مزهٔ لباتو بچشم و اونارو بمکم. (ف...