سلام بچه ها
فازی ایز هیر با یه فیکشن جدید... اگر از موگه ی من خوشتون اومده فکر میکنم این فیک رو هم دوست داشته باشید...
فضای فیک کاملا آرام و کلاسیکه، دو مرد که کم کم عاشق هم میشند و مشکلاتشون اونقدر قابل لمس هست که همراهش بشید...
لطفا ووت و کامنت فراموشتون نشه عزیزای من که من فقط به انرژی شما برای نوشتن احتیاج دارم.
آپ این فیکشن هم مثل موگه و تگزاس منظم خواهد بود...
دوشنبه ها و جمعه ها منتظرش باشید!
اگر کوکمین شیپر هستید ورژن کوکمینش رو از دست ندید.
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫«میگن هر قطره خونی که در یک بدن جاری میشه روزی دلیل مرگ یک ستاره بوده...
غم انگیزه نه؟!
شاید بگید این دو موضوع هیچ ربطی به هم نداره، ولی باید بهتون بگم که ستاره ها مثل یک کارخونه عمل میکنند، اون ها کار می کنند و عناصر رو میسازند... وقتی نوبت به Fe لعنتی میرسه یعنی باید با اون ستاره خداحافظی کرد.
و دیگه لازم نیست بگم این آهن همون بوی زنگ زده ی خونِ داغ رگ هامونِ...
گاهی سرم رو می برم بالا و به آسمون نگاه می کنم... اگر آلودگی نوری اجازه بده و بتونم ستاره ای رو ببینم، ازش می پرسم... من ارزش مرگ یکی از هم نوع هات رو داشتم؟»
صفحه ی ولاگش رو بست. تازگی ها هیچ چیز شادی از سر انگشت هاش بوجود نمی اومد. حتی طرح لته آرت هایی که همیشه با وسواس توسطش به لبخند تبدیل می شدند... درست از کار در نمی اومدند.
ماما می گفت که اون باید کمی از فضای غم زده ی مرگ پدرش فاصله بگیره... شاید باید از همه چیز فاصله می گرفت ولی خود ماما مانع می شد...
پدرش!
حتی همون کلمه هم روانش رو آشفته می کرد. ماما می گفت مرگ پدرش رو پذیرفته چون تهیونگ رو یادگاری از مرد زندگیش میبینه!
اما تهیونگ هیچ چیز به غیر از بی هدفی داخل انعکاس تصویرش نمی دید!
صفحه ی لپتاپش همچنان جلوی چشم هاش روشن بودند، نوتیف پیامی که گوشه ی چپ نمایشگر دید باعث بالا پریدن ابرو هاش شد.
روی پیام کلیک کرد...
یک پیام به ایمیل هتل بود، اِستلا ی محبوب ماما!
یک ساختمان 4 طبقه ی محبوب مادرش!
شروع به خوندن متن ایمیل کرد، با انگلیسی روان نوشته شده بود. اروپایی ها چنین وسواسی در چینش کلمات انگلیسی نداشتند. به نظر می رسید یک انگلیسی زبان اون ایمیل رو نوشته...
هر خطی که از اون پیام می خوند بیشتر متعجبش می کرد.
یک پیام سر کاری بود؟
یا شاید هم از یک احمق که از قیمت های یک هتل در شهر توریستی مثل ونیز خبر نداشت.

YOU ARE READING
The bridge of sighs💫Kookv
Romance《پل افسوس پلی که آخرین روزنه ی یک زندانی برای دیدن زیبایی های ونیزِ》 تهیونگ صاحب هتلی در ونیز ایتالیا، ایمیل مشکوکی دریافت میکنه... ایمیلی که یک غریبه رو به مدت ۶ ماه به زندگیش گره میزنه... تهیونگی که میخواد هر طور که شده سر از کار های مرد دیگه در ب...