صبح شده بود.
زوج جوان روی تخت کینگ سایزشون خوابیده بودند، اونم درحالی که یکی از اونها آروم خوابیده بود و دیگری بی پروا به شوهرش چشم دوخته بود.
" تو فقط زندگی منو جهنم میکنی جونگکوک، اینو بدون هرگز عاشق تو نمیشم و تو نمیتونی عشق من رو تو این زندگی داشته باشی!
دوباره توی خیالش داشت با کوک حرف میزد.
اونم حرفایی که شاید جرئت نمیکرد جلوش به زبون بیاره.
سعی کرد از روی تخت بلند شه و اون فضای خفقان اور رو ترک کنه.
اما مثل همیشه کمر ظریفش اسیر دست های قدرتمند جونگکوک بود.درست مثل زندگیش!
بالاخره بعد تلاش های زیاد کوک از خواب بیدار شد و بهش نگاه کرد، کمر پسر رو محکم تر گرفت و لبخندی به روی پسر پاشید.
_ چرا میخوای تخت رو ترک کنی عزیزم؟
+ کوک ولم کن من باید...
مرد وسط حرف پسر پرید و قطعش کرد.
_ ولی قبلش بوس صبح منو باید بدی ته!
تهیونگ دوباره تقلا کرد تا از دست کوک خلاص بشه.
_ من...اینو نمیخوام جونگکوک!
_ اگه اینو نمیخوای برام مهم نیست، خودم میبوسمت، حالا هم آروم بگیر.
تهیونگ رو روی تخت انداخت و روش قرار گرفت.
به شدت لب هاش رو روی لب های نرم پسر کوبید و به شدت میبوسید.اما تهیونگ به هیچ وجه همراهیش نکرد.
بالاخره پس از یک دل سیر بوسیدن همسرش اون رو رها کرد و برای روتین روزانه به سمت دستشویی حرکت کرد.
تهیونگ به خاطر اینکه از دست اون عوضی خلاص شده بود با چشمان بی حسش به سقف نگاه کرد.
چی شد که اینقدر زندگیش به گند کشیده شده بود؟
________________________
* فلش بک * ۵ سال پیش
روز فارغ التحصیلی تهیونگ از دبیرستان رسیده بود.
تهیونگ با سرعت و هیجان داشت آماده میشد. ناسلامتی قرار بود امروز از اون دبیرستان کوفتی خلاص بشه!
خانم کیم با صدای بلند صداش میزد تا برای خوردنن صبحانه بیاد پایین.
- تهیونگگ! بدو دیر میکنی!
+ باشه مامانن.
تهیونگ به کارهاش سرعت بیشتری بخشید.
اون که قرار نبود مامانش رو درست اونم تو همچین روزی عصبانی کنه.
+ الان میام!
کارهاش رو تموم کرد و به سرعت صبحانه خورد.
قرار بود ساعت ۷ بعد از ظهر با دوستاش جشن بگیرن اونم به مناسبت فارغ التحصیلیشون و چی بهتر از این؟
YOU ARE READING
𝘠𝘰𝘶 𝘢𝘳𝘦 𝘮𝘪𝘯𝘦
Fanfiction[ کامل شده] همه چی از جایی شروع میشه که کوک عاشق تهیونگ، یک پسر ساده از دگو میشه. مولتی شات. 𝘕𝘢𝘮𝘦 : 𝘠𝘰𝘶 𝘢𝘳𝘦 𝘮𝘪𝘯𝘦 𝘎𝘦𝘯𝘦𝘳: 𝘮𝘱𝘳𝘦𝘨 - 𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦 - 𝘈𝘯𝘨𝘦𝘴𝘵 -smut 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷 𝘞𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳 : 𝘕𝘢𝘳𝘨𝘦𝘴 𝘊...