Hyunjin :
" تو هم قهوه میخوای هیونجین ؟ "
وقتی به عنوان تایید سرمو تکون دادم و لبخندی زدم ، چان هم لبخندی زد و به طرف دستگاه قهوه رفت.
منم گوشیمو تو دستم گرفته و داشتم نگاه میکردم که کدوم روزم خالیه . درست لحظه ای متوجه یه روز خالی شدم و شروع به خوشحالی کردم . با پیامی که از بالا بهم اومد خوشحالیو تماما برام زهرمار کرد .🐥🐥🐥
11-C - lee minho
با سلام بر بهترین استاد مدرسه .
استاد ببخشید مزاحمتون میشم ولی اگه این هفته یه روز خالی دارین میتونین با کلاس ما کار کنین ؟MR.HWANG
البته
روز چهارشنبه خالیم
بعد مدرسه ، بچه ها رو جمع کن و به سالن بسکتبال برین .11-C- lee minho
خیلی خیلی ممنون استاد
مردین .
🔴دیده شد 🔴🐥🐥🐥
Hyunjin:از پیویش در اومده و همینجوری داشتم گفت و گو های قبلیمو نگاه میکردم که چشمش به شماره دانش آموزی که دیروز بلاک کرده بودم افتاد . با خودم زمزمه کردم .
" کی ای تو ؟ "
داشتم به اینکه کی میتونه باشه فکر میکردم ، با صدای چان سرمو بلند کردم و گوشیو کنار گذاشتم .
" بفرما "
" ممنون ~ "
نفس عمیقی کشیده و لیوانو به طرف لبم بردم که با سه تا دینگ پشت سر هم گوشیم حواسم پرت شد .
دوباره تو دستم گرفتم و پیام هایی که از طرف یه شماره ناشناس بود رو شروع به خوندن کردم .🐥🐥🐥
98**********
نوش جونتون
قهوه دوست داشتین ؟
نمیدونستمMR.HWANG
شوخی میکنی
98**********
چیو
متوجه نشدم
MR.HWANGبچه تو از حرف نمیفهمی ؟
98**********
چی شده که استاد
چیکار کردم مگه ؟
MR.HWANG
بلاکت کردم من
یادته که ؟98**********
بله استاد یادمه
خیلی ناراحتم کردین😔
ولی وقتی دیدم امروز بازم بنددار پوشیدین خوشحال شدم .
زمانی که متوجه شدم یه بندداریه که وقتی عرق کردین بدنتونو بیشتر نشون میده خیلی خیلی خوشحالتر شدم .MR.HWANG
تو از من چی میخوای ؟98**********
مگه معلوم نیست
اینکه شما رو میخوام؟MR.HWANG
🔴در حال نوشتن 🔴
🔴آنلاین 🔴
🔴در حال نوشتن 🔴
پسری مگه نه ؟98**********
از کجا دراومد این حالا ؟
ولی آره
پسرم
MR.HWANGبه مردا علاقه ای ندارم
98**********
بکنین هم باور نمیکنمMR.HWANG
اونش به خود مربوطه
YOU ARE READING
No Rules | Hyunlix
Fanfictionاستاد ، واقعا میخواستم ریکشنتونو ببینم وقتی که بفهمین هر روز با تصور شما چیکارا میکنم