.19.

529 74 16
                                    

سه هفته بعد

گروه :حضرت لیکس و حرمش

Yuqi

مرتیکه ی  عوضی

Jisung

موافقم

Yuqi

کصکش طوری سوال گرفته که ...
ببین !
نشسته
برگه خالی گذاشته جلوش
دستشو وارد کونش کرده
سوالا رو برداشته
گذاشته رو کاغذ
...
لعنتی ، چی دارم میگم

Jeongin

چه دروغی بگم
حتی برای منم سخت بود

Yuqi

بیا
اگه این بشر هم نتونسته حلش کنه
منو نگیرین که میرم بکنمش

Jisung

یااااااا جونگیییی
اونقدر ورجه وورجه کردم پیشت که تقلب بدی بهم
چرا ندادیییی
😭😭😭

Jeongin

عنتر چون خودم داشتم حل میکردم هنوز
چرا ده دیقه از امتحان نگذشته برگه ی خالی میزاری تو دستم

Jisung

ولی جونگی من بهت لگد زدم تو هم واکنشی نشون ندادی
فکر کردم قرار نیست برسونی
به خاطر اون اسممو تو برگه نوشتم برگردونم به استاد...

Jeongin

گاو

Jisung

یااا اف الان میشینم همینجا زار میزنم
آدم یه خبری میده که هنوز دارم حل میکنم ، وایسا

Jeongin

آره جون عمت
استاد خجالت نمی‌کشید میومد رو برگه می‌نشست بعد تو میگی که خبر میدادی

Jisung

اوه ، راست میگی
وقتی برگه خالی رو تحویلش دادم یه نگاهی انداخت
امتحان به یه ورم بود ولی اون نگاه‌...

Yuqi

درک میکنم پسر
به هر حال ، دیگه نمیخوام چیزی درباره ریاضی بشنوم
ببندین بسه

Jisung

موافقم🤗

Yuqi

جدا از اینا
اون فلیکس احمق دوباره کجا گم شده؟

Jeongin

امتحانا که تموم شده
قطعا بدو بدو رفته پیش استاد جونش

Felix

ریدم تو دهن این ریاضی
مرتیکه مثل کیر سیخ کرده سوالا رو رو برگه
تو روحش

Yuqi

بالاخره تشریف فرما شدین حضرت لیکس

Felix

خیلی عصبیم
دست و پام میلرزه

Jisung

به استاد جونت پیام بده اون آرومت میکنه🤗

No Rules | HyunlixWhere stories live. Discover now